ابن ‏شهر آشوب از علی بن ابی‏ حمزه بطائنی روایت کرده:

«در راهی با امام موسی کاظم علیه ‏السلام همراه بودم. ناگهان شیری آمد و دست خود را بر ران مرکبی که امام علیه ‏السلام بر آن سوار بود نهاد. از شدت ترس همگی ما بر جایمان میخکوب شدیم. حضرت توقف فرمود، سپس حضرت مانند کسی که به همهمه ی شیر گوش می‏دهد به جانب او نظر نمود. آنگاه شیر به کنار راه رفت و امام صورت مبارک خود را به جانب قبله گردانید و دعائی خواند که من نفهمیدم و آنگاه به دست ولایت خود اشاره به شیر نمود، یعنی که برو! شیر همهمه‏ ی طولانی نمود و امام آمین فرمود و آنگاه شیر رفت.

من که غرق در تعجب شده بودم، پرسیدم: «فدایتان شوم، یابن رسول الله! ماجرای عجیبی بود! مرا نیز از داستان آگاه کنید.»

حضرت فرمود: « این شیر نزد من آمد و از سختی زایمان ماده ‏اش شکایت کرد و از من خواست تا از خداوند بخواهم که درد زاییدن را برای همسرش آسان نماید. من نیز دعا کردم و به او گفتم بچه ‏ای که همسرت برایت خواهد زایید نر است.»

پس شیر شادمان شد و برای من دعا کرد و گفت: «خداوند درندگان را بر تو و ذریه‏ ی تو و بر شیعیان تو مسلط نکند و من دعای او را آمین گفتم.»

بله، انسانی که یکپارچه طهارت و پاکی است، هیچ حیوان گزنده و درنده ای به او صدمه نمی زند. آیا تا به حال نقل شده که یکی از اولیاءالله را حیوانی بدرد؟ درست است، انسانهایی که از حیوانات پست ترند، به انسانهای الهی آسیب می زنند، اما هرگز حیوانات به آنها تعدی نمی کنند... فتأمل.

منیع روایت: ابن ‏شهر آشوب، مناقب آل ابی‏طالب، جلد 4، صفحه 290.