مثنوی زیبای "حسن و مجنون" سروده حضرت علامه حسن زاده که نوعی عتاب به مجنون است که چرا از عشق لیلی دل خون گشته ای اما از آفریننده لیلی غافل هستی؟!:

  یکی پرسید از آن بیچاره مجنون

 که ای از عشق لیلی گشته دل خون

به شب میلت فزون تر هست یا روز؟

بگفتا گرچه روز است عالم افروز،

و لیکن با شبم میل است خیلی

 که لیل است و بود همنام لیلی

همه عالم حسن را همچو لیلی است

 که  لیلی آفرینش در تجلی است

همه رسم نگار نازنینش

همه همنام لیلی آفرینش

همه سر تا به پا غنج و دلالند

همه در دلبری حد کمالند

همه افرشته حسن و بهایند

همه آئینه ایزد نمایند

نگارستان عالم با جلالش

حکایت می نماید از جمالش

چو حسن ذات خود حسن آفرین است

جمیل است و جمال او چنین است

به سرّ من بسی راز نهفته است

ولیکن قوت نطقم بخفته است

اگر مجنون حسن را دیده بودی

به عقل خویشتن خندیده بودی