باید توجه داشت که تکفیر برخی اهل نظر و تفکر در تاریخ اسلام، بلکه در تاریخ همه ادیان امری بی سابقه نبوده و چماق تکفیر تنها به تارک (امثال) صدر المتالهین فرود نیامده است، بسیارند کسانی که در اثر برخی از گستاخی ها در جهان فکر و نظر، به این اتهام از جامعه مطرود گشته و با رنج و محنت فراوان روبرو شده اند. ماجرای تکفیر شدگان و شرح زندگی آنان فصلی غم انگیز را در تاریخ و فرهنگ بشری تشکیل می دهد که بررسی آن از حوصله این مقال بیرون است.

آنچه در اینجا شگفت انگیز می نماید این است که آنچه در نظر برخی از مردم باعث تکفیر صدر المتالهین گشته است، ضدّ آن نیز از اسباب تکفیر شیخ الرئیس ابو علی سینا به شمار آمده است. دشمنان صدر المتالهین در مقام تکفیر وی روی این نکته تاکید می گذارند که این فیلسوف راه تقلید و تصدیق سخن پیامبر را رها کرده و طریقه نظر و استدلال عقلی را در باب معاد در پیش گرفته است. اما دشمنان شیخ الرئیس ابو علی سینا به این جهت او را تکفیر می کنند که این فیلسوف طریق نظر و استدلال عقلی را در همین باب رها کرده و (فقط)‌ راه تصدیق و تقلید سخن پیامبر را پیش گرفته است (در حالی که هیچکدام از این اتهامات روا نمی باشد.)

به عبارت دیگر می توان گفت اگر صدر المتالهین به جرم نظر و استدلال عقلی در یک مسئله اعتقادی تکفیر شده است، شیخ الرئیس ابو علی سینا در همان مسئله به جرم و گناهِ بی نظری مورد اتهام و تکفیر قرار گرفته است و در اینجاست که این پرسش پیش می آید:

اگر در یک مسئله عقلی هم نظر عقلی داشتن و هم نظر عقلی نداشتن هر دو موجب تکفیر می گردد، راه صواب و طریقی که در آن تکفیر تحقق نمی پذیرد، کدام است؟ به سخن دیگر گفته می شود اگر نظر عقلی داشتن خطا و کفر است، نظر عقلی نداشتن نیز جرم و گناه به شمار می آید،‌ پس راهی که در آن کفر و گناه نباشد کدام خواهد بود؟!

یکی از شعرای آگاه دل در این مورد چنین گفته است:

نه در مسجد دهندم ره که مستی

نه در میخانه کاین خمّار خام است

میان مسجد و میخانه راهی است؟

غریبم بی کسم آن ره کدام است؟!

این چهره  های تابناک فلسفی هر چند در برهه ای از زمان و برای برخی از مردم در زیر ابر های تیره ی تکفیر مستور مانده اند، ولی از پرتو اندیشه ی آنان بسیاری از اهل نظر و فکر بهره مند گشته اند.