۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

طرح: راه شناخت خداوند

طرح: راه شناخت خداوند

طرح جدید وبلاگ قاصدون: راه شناخت خداوند

(برای مشاهده در ابعاد اصلی روی عکس کلیک کنید):

قال رجل یا رسول الله کیف الطریق إلى معرفة الحق؟  فقال (ص) معرفة النفس.

مردی از پیامبر پرســـیـــــد: راه شناخت خـداونـد کـــدام اســت؟ 

پیامبر فرمودند:  خـودشـنـاسـی.

۰ نظر ۹۶/۰۴/۰۲
۷۲۸ بازديد
طرح: طلب علم حتی در چین

طرح: طلب علم حتی در چین

طرح جدید از وبلاگ قاصدون: طلب معرفت نفس حتی در چین

(برای مشاهده ابعاد اصلی، روی عکس کلیک کنید)

امام علی علیه السلام:

 اطلبوا العلم و لو بالصین و هو علم‏ معرفة النفس‏ و فیه معرفة الرب

علم را طلب کنید اگرچه در چین باشد و آن علم (که برای کسب آن حتی باید تا چین بروید) علم  معرفت نفس (خودشناسی) است و در آن، معرفت پروردگار نیز می باشد.

۰ نظر ۹۶/۰۴/۰۱
۱۰۲۶ بازديد
اهمیت کتب حکمی و عرفانی در آثار علامه حسن زاده آملی

اهمیت کتب حکمی و عرفانی در آثار علامه حسن زاده آملی

1. (هزار و یک کلمه، ج‏1، ص 290):
در رساله اعتقاداتم گفته‏ ام: اعتقاد من این است که صحف علوم عقلى و عرفانى اساسى و اصیل، تفسیر انفسى خطاب محمّدى و کشف تامّ احمدى ‏اند- صلّى اللّه علیه و آله و سلم- که بدون دراست و تعلیم و تعلّم آنها فهم اسرار نهفته در آیات و روایات براى نفوس غیر مکتفیه حاصل نمی ‏شود، فافهم.

2. (هزار و یک کلمه، ج3، ص 184):
انسان با فقدان شفاء و اشارات شیخ الرئیس و شرح اشارات خواجه طوسی و فتوحات و فصوص شیخ اکبر محیی‌ الدین و شرح علامه قیصری در فصوص الحکم و مصباح الانس ابن فناری و اسفار صدرالمتالهین، در بیان معارف الهی کتاب و سنت احساس غربت و خلأ می کند.

3.
(کیهان اندیشه/مهر ۶۸):
بعضی از بزرگان در ماه مبارک رمضان، شرح فصوص قیصری تدریس می فرمودند، از ایشان سوال شد که در ماه رمضان به چه اشتغال دارید؟ فرمود به تفسیر قرآن مشغولیم؛ و راستی این طور است که کتب عرفانی، تفسیر انفسی قرآن مجیدند… کتب عرفانی فتوحات و مصباح الانس و فصوص … اینها تفسیر انفسی قرآن مجیدند.

4. (حاشیه بر اسفار "مفاتیح الاسرار" ج2 ص6):
« ولعمری من اعتزل عن الکتب العقلیه والصحف العرفانیه مما أهدتما الأیادی النوریه ک "تمهیدالقواعد" و "شرح القیصری علی فصوص الحکم" و" سرح العیون فی شرح العیون" و" مصباح الانس" و" شرح المحقق الطوسی علی الاشارات" و"الأسفار" و"الشفاء" و"الفتوحات المکیه"،  فقد عزل نفسه عن فهم الخطاب المحمدی –ص- و حرمها من النیل بسعادتها القصوی» انتهی.
ترجمه:
به جانم قسم! آن که از کتب عقلی و صحف عرفانی یعنی مطالعه ی کتاب هایی همچون تمهید القواعد، شرح قیصری بر فصوص الحکم و سرح العیون فی شرح العیون و مصباح الانس و شرح محقق طوسی بر اشارات و اسفار و شفا و فتوحات مکیه خود را دور کند، همانا خود را از فهم خطاب محمدی-ص- یعنی قرآن دور کرده است و جان خود را از نیل به سعادت قصوایش محروم ساخته است.


5.
(هزار و یک کلمه، ج‏3، ص: 46):
مردم اجتماع ما خواه بپذیرند و خواه نپذیرند- که سرانجام خواهند پذیرفت- بدانند که آنچه از قلم أعلاى آحاد حکماى الهى، قرنى بعد از قرنى در صحف نوریّه و کتب قیّمه آنان به کتابت آمده است، تفسیر انفسى آیات و روایات است.

6.
(کلمه علیا در توقیفیت اسما، ص: 43):
به راستى اگر دراست و تعلیم و تعلم مثل تمهید القواعد و شواهد ربوبیه و شرح اشارات‏ خواجه طوسى و فصوص‏ الحکم و شروح آن بویژه شرح علامه قیصرى بر آن و اسفار و مصباح‏ الانس و شفا و فتوحات مکیه نباشد، فهم اسرارى که در مثل این حدیث که بیان بطون آیات قرآنى اند نهفته اند میسور نگردد. و به حقیقت باید صحف کریمه یاد شده را تفسیر انفسى براى اعتلاى فهم خطاب محمدى صلى الله علیه و آله و سلم دانست.
من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گویم‏
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال‏

7. (هزار و یک کلمه، ج‏1،ص 102):
 در اثناى تدرّس و تعلّم علوم عقلى و صحف‏ عرفانى‏ دچار وسوسه‏اى سخت سهمگین و دژخیم و بدکنشت و بدسرشت در راه تحصیل اصول عقاید حقه به برهان و عرفان شده‏ ام، و آزرده خاطرى شگفت از حکمت و میزان که از هر سوى شبهات گوناگون به من روى مى‏ آورد. ریشه این شبهات و وسوسه‏ ها از ناحیت انطباق ظواهر شرع انور -على صادعه الصلوة و السلام- با مسائل عقلى و عرفانى بوده است که در وفق آنها با یکدیگر عاجز مانده بودم، و از کثرت فکرت به خستگى و فرسودگى موحش و مدهش مبتلا گشته‏ام، و از بسیارى سؤال از محضر مشایخم:
آن عالمان دین به حق در سماى علم‏         سیّاره و ثوابت والا گهر مرا
بیم جسارت و ترس اسائه ادب و خوف ایذاء خاطر و احتمال بدگمانى مى‏ رفت.
این وسوسه- چنان که گفته‏ ایم- موجب بدبینى به علوم عقلى، و سبب بیزارى از منطق و حکمت و عرفان شده است. و لکن به رجاء این که "لعلّ اللّه یحدث بعد ذلک أمرا" در درسها حاضر مى ‏شدم، و راز خویش را إبراز نمى‏ کردم، و از تضرّع و زارى اعاظم حکماء در نیل به فهم مسائل اندیشه مى‏ کردم، مانند گفتار صاحب اسفار در مسأله اتحاد نفس به عقل فعّال و استفاضه از آن که فرمود:
و قد کنّا ابتهلنا إلیه بعقولنا، و رفعنا إلیه أیدینا الباطنة لا أیدینا الداثرة فقط، و بسطنا أنفسنا بین یدیه، و تضرّعنا إلیه طلبا لکشف هذه المسألة و أمثالها ... (
اسفار، ج 1، ص 284)
تنها چیزى که مرا از این ورطه هولناک هلاک، رهایى بخشید لطف الهى بود که خویشتن را تلقین مى ‏کردم به این که: اگر امر دایر شود بین نفهمیدن و نرسیدن مثل توئى، و بین نفهمیدن و نرسیدن مثل معلم ثانى ابو نصر فارابى، و شیخ رئیس ابو على سینا، و شیخ اکبر محیى الدین عربى، و استاد بشر خواجه نصیر الدین طوسى، و ابو الفضائل شیخ بهائى، و معلم ثالث میرداماد، و صدر المتألهین محمد شیرازى، آیا شخص مثل تو به نفهمیدن و نرسیدن اولى است، یا آن همه‏ اسطوانه‏ هاى معارف؟
و همچنین خودم را به یک سو قرار مى‏ دادم، و اکابر دیگر علم را که از شاگردان بنام آن بزرگان بودند، و نظائر آنان را، به سوى دیگر، و سپس همان مقایسه را پیش مى‏ کشیدم و به خودم تلقین مى ‏کردم. تا منتهی مى‏ شدم به اساتیدم که به حق وارثان انبیاء و خازنان خزائن معارف بوده ‏اند- رفع اللّه تعالى درجاتهم- که باز خودم را به یک جانب و آن حاملان و دائع علم و دین را به جانبى، و همان مقایسه و تلقین را إعمال مى‏ کردم که تو اولائى به نفهمیدن یا این مفاخر دهر؟ نظیر مطلبى را که علامه شیخ بهائى درباره شیخ اجل صدوق که قائل به سهو النبى شده است، فرموده است: هرگاه امر دائر شود بین سهو رسول و سهو صدوق، صدوق اولى بدان است.
از این مقایسه قدرى آرام مى‏ گرفتم، تا بارقه‏ هاى الهى چون نجم ثاقب بر آسمان دل طارق آمد، و در پناه ربّ ناس از وسواس خنّاس نجات یافتم ففاض ثم فاض.
۰ نظر ۹۶/۰۳/۲۹
۱۰۳۹ بازديد

مژده امام حسین به زائران خود

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْظُرُ إِلَى مَوْضِعِ مُعَسْکَرِهِ وَ مَنْ حَلَّهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ مَعَهُ وَ یَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَحَدِکُمْ بِوَلَدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَرَى مَنْ سَکَنَهُ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ آبَاءَهُ ع أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لَهُ وَ یَقُولُ لَوْ یَعْلَمُ زَائِرِی مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهُ لَکَانَ فَرَحُهُ أَکْثَرَ مِنْ غَمِّهِ وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَیَنْقَلِبُ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ ذَنْبٍ.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

همانا حسین بن علی علیهما السلام از نزد پروردگارش نگاه می کند به موضع اردوگاهش و محلی که شهدا با او قرار دارند و به زائرانش نیز نظر می اندازد، در حالی که ایشان بخوبی آنها را و نامهایشان و نام پدرانشان و درجات آنها و منزلت آنها را نزد خداوند، بهتر از احدی از شما نسبت به فرزندانش می شناسد، و بدستیکه امام حسین علیه السلام می بینید چه کسی ساکن کربلا شده (جهت زیارت) و برای او استغفار می کند و از پدران بزرگوارش می خواهد برای او استغفار کنند و می فرماید: اگر زائر من می دانست، آنچه را که خداوند برای او مهیا نموده است شادیش بیشتر از غمش می شد. و همانا زائر امام حسین علیه السلام از زیارت برمی گردد در حالیکه هیچ گناهی بر او باقی نمی ماند.

۱ نظر ۹۴/۰۹/۰۷
۸۶۸ بازديد

کهیعص و حسین

به سند متصل از شیخ افقه محقق از محمد بن عبدالله بن زهره ی حلبی از ابن شهر آشوب از احمد بن ابیطالب طبرسی در احتجاج در حدیث طویل از سعد بن عبدالله اشعری در حکایت شرفیاب شدن به حضور مهدی علیه السلام گفت:

خبر ده مرا از تأویل «کهیعص».

 حضرت فرمود: این حروف از اخبار غیب است که خداوند بنده ی خود زکریا را بر آن آگاه گردانید و حکایت آن را برای محمد صلی الله علیه و آله بیان فرمود، و این چنان است که زکریا از خداوند خواست نام پنج تن را به وی آموزد، جبرئیل فرود آمد و او را آموزانید و زکریا هر گاه نام محمد و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام را می برد اندوه او بر طرف می شد و غم او زایل می گشت، و هر گاه نام حسین علیه السلام می برد گریه گلوی او را می گرفت و نفسش به شماره می افتاد، روزی گفت: ای پروردگار من! چون است که وقتی نام چهار کس از آن ها را می برم از اندوه تسلیت می یابم و هر گاه یاد حسین علیه السلام می کنم اشکم ریزان می شوم و ناله ام بیرون می آید؟

خداوند تبارک و تعالی او را خبر داد و فرمود: «کهیعص» پس«کاف» نام کربلاست و «ها» هلاک عترت است «یا» یزید است که بر حسین علیه السلام ستم کرد و «عین» عطش است و «صاد» صبر و شکیبائی آن حضرت، چون زکریا این بشنید سه روز از مسجد خود جدا نگشت و مردم را از داخل شدن بر خود منع فرمود و به گریه و ناله پرداخت و او را رثا می گفت که خداوند!! آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزند وی مبتلا می کنی؟! آیا چنین بلایی بر خانه ی او فرود می آوری!؟آیا علی و فاطمه علیهماالسلام را جامه ی سوگواری می پوشانی و اندوه آن را در منزل آنها می آوری؟! آنگاه می گفت: ای خدای من! مرا فرزندی روزی کن که در پیری چشم من به وی روشن شود و چون روزی کردی مفتون کن مرا به دوستی او، آنگاه به مرگ او مرا اندوهناک ساز چنانکه محمد صلی الله علیه و آله حبیبت را به فرزندش اندوهناک ساختی، پس خداوند یحیی را به وی بخشید و به مصیبت او مبتلا گردانید و حمل یحیی شش ماه بود چنانکه حمل حسین علیه السلام چنین بود».

۲ نظر ۹۴/۰۷/۲۶
۱۰۱۴ بازديد

خویشتن را در ادراک معقولات به سختی انداز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

یا علی اذا عنی الناس انفسهم فی تکثیر العبادات و الخیرات فانت عن نفسک فی ادراک المعقولات حتی تسبقهم.

ترجمه:

پیامبر اکرم فرمودند:

ای علی، هنگامی که مردم با زیادی عبادات و کسب ثواب فراوان خود را به سختی می اندازند، تو خویشتن را در ادراک معقولات به سختی  انداز تا از آنها پیشی گیری.

۱ نظر ۹۴/۰۷/۲۵
۹۵۸ بازديد

مژده پیامبر به زائرین اهل بیت

رُوِیَ‏ أَنَّ النَّبِیَّ کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً وَ حَوْلَهُ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ. فَقَالَ لَهُمْ کَیْفَ بِکُمْ إِذَا کُنْتُمْ صَرْعَى وَ قُبُورُکُمْ شَتَّى فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ: أَنَمُوتُ‏ مَوْتاً أَوْ نُقْتَلُ؟ فَقَالَ بَلْ تُقْتَلُ یَا بُنَیَّ ظُلْماً وَ یُقْتَلُ أَخُوکَ ظُلْماً وَ تُشَرَّدُ ذَرَارِیُّکُمْ فِی الْأَرْضِ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع وَ مَنْ یَقْتُلُنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ شِرَارُ النَّاسِ. قَالَ فَهَلْ یَزُورُنَا بَعْدَ قَتْلِنَا أَحَدٌ؟ قَالَ نَعَمْ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی یُرِیدُونَ بِزِیَارَتِکُمْ بِرِّیِ وَ صِلَتِی فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جِئْتُهُمْ‏ إِلَى الْمَوْقِفِ حَتَّى آخُذَ بِأَعْضَادِهِمْ فَأُخَلِّصَهُمْ‏ مِنْ أَهْوَالِهِ وَ شَدَائِدِهِ.
ترجمه:
روایت شده که روزى پیغمبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند و على و فاطمه و حسن و حسین (ع) در اطراف او بودند.
رسول خدا (ص) به ایشان فرمود: چگونه است بر شما آنگاه که در خاک بروید و قبرهاى‏ شما پراکنده باشد؟
حسین (ع) گفت: آیا به مرگ طبیعى از دنیا میرویم یا کشته خواهیم شد؟
فرمود: بلکه تو اى فرزند عزیزم به ستم کشته خواهى شد، و برادرت نیز به ستم کشته میشود و فرزندان شما در روى زمین آواره و پراکنده میشوند.
حسین (ع) گفت: اى رسول خدا چه کسى ما را میکشد؟
 فرمود: بدترین مردمان،
 عرض کرد: آیا پس از کشته شدن کسى ما را زیارت خواهد کرد؟
 فرمود: آرى پسرم، گروهى از امت من هستند که بوسیله زیارت شما نیکى و وصل به من را خواهند، پس چون روز قیامت شود من به نزد آن گروه در موقف بیایم، تا اینکه شانه‏ هاى ایشان را گرفته و آنان را از سختیها و هراسهاى موقف برهانم.
۱ نظر ۹۴/۰۷/۲۳
۹۳۵ بازديد

کدام علم را باید طلب کرد و لو در چین؟

از پیامبر و امام علی علیهما السلام منقول است:
اطلبوا العلم و لو بالصین و هو علم معرفه النفس و فیه معرفه الرّب.
علم را طلب کنید، اگر چه در چین باشد و آن علم، علم معرفت نفس (و خودشناسی) است و در آن معرفت پروردگار است.
۳ نظر ۹۴/۰۵/۱۶
۹۶۲ بازديد

روایتی عرشی در اثبات امامت و وصایت ائمه اطهار

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ذَکَرَ اسْمَهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ أَخْبَرَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ زَیْدِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالُوا:

جَاءَتْ أُمُّ أَسْلَمَ یَوْماً إِلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ فِی مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ فَسَأَلَتْهَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ خَرَجَ فِی بَعْضِ الْحَوَائِجِ وَ السَّاعَةَ یَجِی‏ءُ فَانْتَظَرَتْهُ عِنْدَ أُمِّ سَلَمَةَ حَتَّى جَاءَ ص فَقَالَتْ‏ أُمُ‏ أَسْلَمَ‏ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی قَدْ قَرَأْتُ الْکُتُبَ وَ عَلِمْتُ کُلَّ نَبِیٍّ وَ وَصِیٍ‏- فَمُوسَى کَانَ لَهُ وَصِیٌ‏ فِی حَیَاتِهِ وَ وَصِیٌ‏ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ کَذَلِکَ عِیسَى فَمَنْ وَصِیُّکَ‏ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ وَصِیِّی‏ فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِی وَاحِدٌ ثُمَّ قَالَ لَهَا یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ مَنْ فَعَلَ فِعْلِی هَذَا فَهُوَ وَصِیِّی‏ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى حَصَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَفَرَکَهَا بِإِصْبَعِهِ فَجَعَلَهَا شِبْهَ الدَّقِیقِ ثُمَّ عَجَنَهَا ثُمَّ طَبَعَهَا بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ مَنْ فَعَلَ فِعْلِی هَذَا فَهُوَ وَصِیِّی‏ فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِی فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَأَتَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ وَصِیُ‏ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ نَعَمْ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى حَصَاةٍ فَفَرَکَهَا فَجَعَلَهَا کَهَیْئَةِ الدَّقِیقِ ثُمَّ عَجَنَهَا وَ خَتَمَهَا بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ مَنْ فَعَلَ فِعْلِی هَذَا فَهُوَ وَصِیِّی فَأَتَیْتُ الْحَسَنَ ع وَ هُوَ غُلَامٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا سَیِّدِی أَنْتَ وَصِیُّ أَبِیکَ فَقَالَ نَعَمْ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ وَ أَخَذَ حَصَاةً فَفَعَلَ بِهَا کَفِعْلِهِمَا فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَأَتَیْتُ الْحُسَیْنَ ع وَ إِنِّی لَمُسْتَصْغِرَةٌ لِسِنِّهِ فَقُلْتُ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ وَصِیُّ أَخِیکَ فَقَالَ نَعَمْ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ ائْتِینِی بِحَصَاةٍ ثُمَّ فَعَلَ کَفِعْلِهِمْ فَعَمَرَتْ أُمُ‏ أَسْلَمَ‏ حَتَّى لَحِقَتْ بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ ع فِی مُنْصَرَفِهِ فَسَأَلَتْهُ أَنْتَ وَصِیُّ أَبِیکَ فَقَالَ نَعَمْ ثُمَّ فَعَلَ کَفِعْلِهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.

ترجمه:

جعفر بن زید بن موسى کاظم از پدرش و او از پدرانش ائمه معصومین علیهم السلام چنین نقل کند:
روزى که پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله در منزل ام سلمه بود، ‏ام اسلم خدمت آن حضرت آمد، از ام سلمه پرسید: پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله کجاست؟ گفت: دنبال کارى رفته و الساعه مى‏ آید، او نزد ام سلمه در انتظار نشست تا آن حضرت آمد.

ام‏ اسلم‏ عرض کرد: پدر و مادرم قربانت یا رسول اللَّه! من کتابها را خوانده‏ ام و پیغمبران و اوصیاء را میشناسم. موسى در زمان حیات خود وصى داشت (هارون) و پس از وفاتش وصى‏ دیگرى داشت (یوشع) و همچنین عیسى (وصى زمان حیاتش کالب بن یوفنا و وصى پس از وفاتش شمعون بود) وصى شما کیست اى رسول خدا؟
فرمود: اى ام أسلم وصى من در حیاتم و بعد از وفاتم یکى است، سپس فرمود: اى ام أسلم، هر که این کار مرا کند، او وصى من است، سپس با دست مبارک به سنگریزه‏ اى که در روى زمین بود، زد و آن را با انگشتش مالید تا مانند آردش کرد، آنگاه خمیرش نمود و با خاتمش آن را مهر کرد و فرمود: هر که این کار من کند، او وصى من است در زمان حیات و پس از وفاتم.
من از نزد حضرت بیرون شدم و خدمت امیر المؤمنین علیه السلام رسیدم و عرض کردم: پدر و مادرم به قربانت، شمائید وصى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله؟

فرمود: آرى، اى ام أسلم، سپس با دستش به سنگریزه ‏اى زد و آن را مالید تا مانند آردش کرد، آنگاه آن را خمیر کرد و با خاتمش مهر نمود و فرمود: اى ام اسلم: هر که این کار من کند، او وصى منست.
من نزد حسن علیه السلام آمدم و او هنوز کودکى نابالغ بود، عرض کردم: آقاى من تو وصى پدرت هستى؟
فرمود: آرى، اى ام اسلم و با دست سنگریزه‏ اى را برداشت و مانند کار آن دو حضرت انجام داد.

من از نزدش بیرون آمدم و نزد حسین علیه السلام رسیدم و سنش بنظرم کوچک میرسید، به او عرض کردم: پدر و مادرم بقربانت تو وصى برادرت هستى؟

فرمود: آرى، اى ام أسلم! سنگریزه‏ اى به من ده، آنگاه مانند کار آنها انجام داد.

ام اسلم زنده بود تا بعد از شهادت حسین علیه السلام و برگشتن على بن الحسین بمدینه. خدمت حضرت رسید و پرسید: شما وصى پدرت هستى؟

فرمود: آرى، سپس مانند کار آنها انجام داد صلوات اللَّه- علیهم اجمعین.

***
در زیارت مولودیه حضرت امیرالمومنین علی وصی آمده است:
 "السلام علیک یا خاتم الحصی"
(سلام بر تو ای مهر زننده سنگریزه
)

۴ نظر ۹۴/۰۴/۱۱
۸۹۹ بازديد

12 حدیث بسیار شریف در بیان فضیلت روزه

احادیث بسیار شریف زیر در بیان فضیلت روزه، همه از طرق شیعه وارد شده اند و جناب ملا محسن فیض کاشانی در کتاب خود (المحجه البیضاء) آنها را گلچین کرده است:
1. قال أبو جعفر علیه السّلام: بنی الإسلام على خمسة أشیاء على الصلاة و الزکاة و الحجّ‏ و الصوم و الولایة.
(امام باقر فرمودند: اسلام بر پنج شیء بناء شده است: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت.)
2. و قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: الصوم جنّة من النار.
(پیامبر فرمودند: روزه سپری از آتش است)
3. و قال صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: الصائم فی عبادة و إن کان نائما على فراشه ما لم یغتب مسلما.
(پیامبر فرمودند: روزه دار در عبادت است، اگر چه بر محل استراحتش، خواب باشد، تا زمانی که از مسلمانی غیبت نکند.)
4. و قال صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: قال اللّه تعالى: الصوم لی و أنا أجزی به، و للصائم فرحتان حین یفطر و حین یلقى ربّه عزّ و جلّ، و الّذی نفس محمّد بیده لخلوف فم الصائم عند اللّه أطیب من ریح المسک‏.
(پیامبر فرمودند: خداوند فرمود: روزه برای من است و من جزای آن را می دهم، و برای روزه دار دو شادی است، زمانی که افطار میکند و زمانی که پروردگارش را ملاقات می کند، قسم به آن کسی که جان محمد به دست اوست بوی دهان روزه دار نزد خداوند، خوشبوتر از بوی مشک است.)
5. و قال صلّى اللّه علیه و آله و سلّم لأصحابه: ألا أخبرکم بشی‏ء إن فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلى یا رسول اللّه، قال: الصوم یسوّد وجهه، و الصّدقة تکسر ظهره، و الحبّ فی اللّه و الموازرة على العمل الصالح تقطع دابره، و الاستغفار یقطع و تینه، و لکلّ شی‏ء زکاة و زکاة الأبدان الصیام.
(پیامبر فرمود: آیا شما را به چیزی خبر بدهم که اگر آن را انجام دهید، شیطان از شما دور می شود، همانطور که مشرق از مغرب دور میشود؟ فرمودند: بله یا رسول الله، پیامبر فرمودند: روزه روی شیطان را سیاه می کند و صدقه پشت شیطان را می شکند و حبّ در راه خدا و سنگین باری بر عمل صالح ریشه او را می کند، و استغفار شاهرگ او را قطع میکند و برای هر چیزی زکات است و زکات بدنها، روزه است.)
6. و قال صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: إنّ اللّه تعالى وُکلّ ملائکة بالدّعاء للصائمین، و قال: أخبرنی جبرئیل عن ربّه تعالى ذکره أنّه قال: ما أمرت ملائکتی بالدّعاء لأحد من خلقی إلّا استجبت لهم فیه‏.
(پیامبر فرمودند: خداوند تعالی فرشتگانی را برای دعاء برای روزه داران موکّل کرده است. و فرمود: جبرئیل از پروردگارش به من خبر داد که او فرمود: من فرشتگانم را به دعا بر احدی از خلقم امر نکردم، مگر اینکه دعای فرشتگان در حق او را استجابت کردم)
7. و قال الصادق علیه السّلام فی قوله تعالى: «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» قال: «یعنی بالصبر الصوم».
(امام صادق درباره آیه : (استعینوا بالصبر و الصلاه) فرمود: (صبر در آیه) یعنی صبر روزه گرفتن)
8. و قال علیه السّلام: «إذا نزلت بالرّجل النازلة أو الشدّة فلیصم، فإنّ اللّه تعالى یقول: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ».
(امام صادق فرمودند: زمانی که برای شخصی حادثه یا امر شدیدی نازل شد، پس باید روزه بگیرد، زیرا خداوند تعالی فرموده است: (استعینوا بالصبر و الصلاه = به وسیله صبر (روزه) و نماز کمک بجوئید.)
9. و قال علیه السّلام: من صام للَّه عز و جلّ یوما فی شدّة الحرّ فأصابه ظمأ وکلّ اللّه به ألف ملک یمسحون وجهه و یبشّرونه حتّى إذا أفطر، قال اللّه تعالى: «ما أطیب ریحک و روحک‏ یا ملائکتی اشهدوا أنّی قد غفرت له‏.
(امام صادق فرمودند: هر کس برای خداوند، روزی در شدت گرما روزه بگیرد و تشنگی برایش عارض شود، خداوند هزار ملک را موکّل می کند که صورتش را مسح می کنند و به او بشارت می دهند تا زمانی که افطار کند، خداوند تعالی فرمود: چه نیکو است بو و جان تو، ای فرشتگان من، شهادت دهید که قطعا من او را بخشیدم.)
10. و قال أبو الحسن الأوّل علیه السّلام: «قیلوا فإنّ اللّه تبارک و تعالى یطعم الصائم و یسقیه فی منامه».
(امام کاظم علیه السلام فرمودند: خواب قیلوله داشته باشید که خداوند تبارک و تعالی روزه دار را اطعام میدهد و در خوابش او را سیراب می سازد.)
11. و قال الصادق علیه السّلام: «نوم الصائم عبادة، و صمته تسبیح، و عمله متقبّل، و دعاؤه مستجاب‏».
(امام صادق فرمودند: خوابیدن روزه دار عبادت است و سکوتش تسبیح و عملش قبول شده و دعایش مستجاب.)
و أعظم الصیام أجرا صوم شهر رمضان ففی الحدیث النبویّ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم «من صام شهر رمضان إیمانا و احتسابا، و کفّ سمعه و بصره و لسانه عن النّاس قبل اللّه صومه و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر، و أعطاه ثواب الصابرین‏».
(و بزرگترین روزه از حیث اجر و منزلت، روزه ماه رمضان است، در حدیث نبوی آمده است: هر کس روزه ماه رمضان را در حال ایمان و رغبت بگیرد، و گوش و چشم و زبانش را از مردم حفظ کند، خداوند روزه اش را قبول می کند و گناه ما قبل و ما بعد او را می بخشد و ثواب صابرین را به او عطاء می کند.)
12. و فی الصحیح عنه علیه السّلام: «قال: إنّما فرض اللّه الصیام لیستوی به الغنیّ و الفقیر و ذلک أنّ الغنیّ لم یکن لیجد مسّ الجوع فیرحم الفقیر لأنّ الغنیّ کلّما أراد شیئا قدر علیه فأراد اللّه عزّ و جلّ أن یسوّی بین خلقه، و أن یذیق الغنیّ نیل الجوع و الألم لیرقّ على الضعیف و یرحم الجائع‏ ».
(در حدیث صحیح از امام صادق آمده است: خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن بین دارا و ندار، مساوات برقرار شود، زیرا دارا طعم گرسنگی را نمی چشد تا به فقیر رحم کند، چون شخص دارا هر زمان چیزی را بخواهد بر آن قدرت دارد، لذا خداوند اراده کرده تا بین مخلوقاتش تساوی برقرار کند و شخص دارا هم طعم گرسنگی و درد را بچشد تا بر ضعیف دل نرم شود و گرسنه را رحم کند.)
قیل: لو لم یکن فی الصوم إلّا الارتقاء من حضیض حظوظ النفس البهیمیّة إلى ذروة التشبّه بالملائکة الرّوحانیّة لکفى به فضلا و منقبة.
(گفته شده: اگر در روزه چیزی نبود جز ارتقاء و بالا رفتن از پستی بهره های نفس حیوانی به سوی قله تشبّه به فرشتگان روحانی، قطعا همین فضل و منقبت برای آن کافی بود)

۱ نظر ۹۴/۰۴/۰۳
۷۶۳ بازديد