۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

اهمیت کتب حکمی و عرفانی در آثار علامه حسن زاده آملی

اهمیت کتب حکمی و عرفانی در آثار علامه حسن زاده آملی

1. (هزار و یک کلمه، ج‏1، ص 290):
در رساله اعتقاداتم گفته‏ ام: اعتقاد من این است که صحف علوم عقلى و عرفانى اساسى و اصیل، تفسیر انفسى خطاب محمّدى و کشف تامّ احمدى ‏اند- صلّى اللّه علیه و آله و سلم- که بدون دراست و تعلیم و تعلّم آنها فهم اسرار نهفته در آیات و روایات براى نفوس غیر مکتفیه حاصل نمی ‏شود، فافهم.

2. (هزار و یک کلمه، ج3، ص 184):
انسان با فقدان شفاء و اشارات شیخ الرئیس و شرح اشارات خواجه طوسی و فتوحات و فصوص شیخ اکبر محیی‌ الدین و شرح علامه قیصری در فصوص الحکم و مصباح الانس ابن فناری و اسفار صدرالمتالهین، در بیان معارف الهی کتاب و سنت احساس غربت و خلأ می کند.

3.
(کیهان اندیشه/مهر ۶۸):
بعضی از بزرگان در ماه مبارک رمضان، شرح فصوص قیصری تدریس می فرمودند، از ایشان سوال شد که در ماه رمضان به چه اشتغال دارید؟ فرمود به تفسیر قرآن مشغولیم؛ و راستی این طور است که کتب عرفانی، تفسیر انفسی قرآن مجیدند… کتب عرفانی فتوحات و مصباح الانس و فصوص … اینها تفسیر انفسی قرآن مجیدند.

4. (حاشیه بر اسفار "مفاتیح الاسرار" ج2 ص6):
« ولعمری من اعتزل عن الکتب العقلیه والصحف العرفانیه مما أهدتما الأیادی النوریه ک "تمهیدالقواعد" و "شرح القیصری علی فصوص الحکم" و" سرح العیون فی شرح العیون" و" مصباح الانس" و" شرح المحقق الطوسی علی الاشارات" و"الأسفار" و"الشفاء" و"الفتوحات المکیه"،  فقد عزل نفسه عن فهم الخطاب المحمدی –ص- و حرمها من النیل بسعادتها القصوی» انتهی.
ترجمه:
به جانم قسم! آن که از کتب عقلی و صحف عرفانی یعنی مطالعه ی کتاب هایی همچون تمهید القواعد، شرح قیصری بر فصوص الحکم و سرح العیون فی شرح العیون و مصباح الانس و شرح محقق طوسی بر اشارات و اسفار و شفا و فتوحات مکیه خود را دور کند، همانا خود را از فهم خطاب محمدی-ص- یعنی قرآن دور کرده است و جان خود را از نیل به سعادت قصوایش محروم ساخته است.


5.
(هزار و یک کلمه، ج‏3، ص: 46):
مردم اجتماع ما خواه بپذیرند و خواه نپذیرند- که سرانجام خواهند پذیرفت- بدانند که آنچه از قلم أعلاى آحاد حکماى الهى، قرنى بعد از قرنى در صحف نوریّه و کتب قیّمه آنان به کتابت آمده است، تفسیر انفسى آیات و روایات است.

6.
(کلمه علیا در توقیفیت اسما، ص: 43):
به راستى اگر دراست و تعلیم و تعلم مثل تمهید القواعد و شواهد ربوبیه و شرح اشارات‏ خواجه طوسى و فصوص‏ الحکم و شروح آن بویژه شرح علامه قیصرى بر آن و اسفار و مصباح‏ الانس و شفا و فتوحات مکیه نباشد، فهم اسرارى که در مثل این حدیث که بیان بطون آیات قرآنى اند نهفته اند میسور نگردد. و به حقیقت باید صحف کریمه یاد شده را تفسیر انفسى براى اعتلاى فهم خطاب محمدى صلى الله علیه و آله و سلم دانست.
من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گویم‏
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال‏

7. (هزار و یک کلمه، ج‏1،ص 102):
 در اثناى تدرّس و تعلّم علوم عقلى و صحف‏ عرفانى‏ دچار وسوسه‏اى سخت سهمگین و دژخیم و بدکنشت و بدسرشت در راه تحصیل اصول عقاید حقه به برهان و عرفان شده‏ ام، و آزرده خاطرى شگفت از حکمت و میزان که از هر سوى شبهات گوناگون به من روى مى‏ آورد. ریشه این شبهات و وسوسه‏ ها از ناحیت انطباق ظواهر شرع انور -على صادعه الصلوة و السلام- با مسائل عقلى و عرفانى بوده است که در وفق آنها با یکدیگر عاجز مانده بودم، و از کثرت فکرت به خستگى و فرسودگى موحش و مدهش مبتلا گشته‏ام، و از بسیارى سؤال از محضر مشایخم:
آن عالمان دین به حق در سماى علم‏         سیّاره و ثوابت والا گهر مرا
بیم جسارت و ترس اسائه ادب و خوف ایذاء خاطر و احتمال بدگمانى مى‏ رفت.
این وسوسه- چنان که گفته‏ ایم- موجب بدبینى به علوم عقلى، و سبب بیزارى از منطق و حکمت و عرفان شده است. و لکن به رجاء این که "لعلّ اللّه یحدث بعد ذلک أمرا" در درسها حاضر مى ‏شدم، و راز خویش را إبراز نمى‏ کردم، و از تضرّع و زارى اعاظم حکماء در نیل به فهم مسائل اندیشه مى‏ کردم، مانند گفتار صاحب اسفار در مسأله اتحاد نفس به عقل فعّال و استفاضه از آن که فرمود:
و قد کنّا ابتهلنا إلیه بعقولنا، و رفعنا إلیه أیدینا الباطنة لا أیدینا الداثرة فقط، و بسطنا أنفسنا بین یدیه، و تضرّعنا إلیه طلبا لکشف هذه المسألة و أمثالها ... (
اسفار، ج 1، ص 284)
تنها چیزى که مرا از این ورطه هولناک هلاک، رهایى بخشید لطف الهى بود که خویشتن را تلقین مى ‏کردم به این که: اگر امر دایر شود بین نفهمیدن و نرسیدن مثل توئى، و بین نفهمیدن و نرسیدن مثل معلم ثانى ابو نصر فارابى، و شیخ رئیس ابو على سینا، و شیخ اکبر محیى الدین عربى، و استاد بشر خواجه نصیر الدین طوسى، و ابو الفضائل شیخ بهائى، و معلم ثالث میرداماد، و صدر المتألهین محمد شیرازى، آیا شخص مثل تو به نفهمیدن و نرسیدن اولى است، یا آن همه‏ اسطوانه‏ هاى معارف؟
و همچنین خودم را به یک سو قرار مى‏ دادم، و اکابر دیگر علم را که از شاگردان بنام آن بزرگان بودند، و نظائر آنان را، به سوى دیگر، و سپس همان مقایسه را پیش مى‏ کشیدم و به خودم تلقین مى ‏کردم. تا منتهی مى‏ شدم به اساتیدم که به حق وارثان انبیاء و خازنان خزائن معارف بوده ‏اند- رفع اللّه تعالى درجاتهم- که باز خودم را به یک جانب و آن حاملان و دائع علم و دین را به جانبى، و همان مقایسه و تلقین را إعمال مى‏ کردم که تو اولائى به نفهمیدن یا این مفاخر دهر؟ نظیر مطلبى را که علامه شیخ بهائى درباره شیخ اجل صدوق که قائل به سهو النبى شده است، فرموده است: هرگاه امر دائر شود بین سهو رسول و سهو صدوق، صدوق اولى بدان است.
از این مقایسه قدرى آرام مى‏ گرفتم، تا بارقه‏ هاى الهى چون نجم ثاقب بر آسمان دل طارق آمد، و در پناه ربّ ناس از وسواس خنّاس نجات یافتم ففاض ثم فاض.
۰ نظر ۹۶/۰۳/۲۹
۱۰۳۱ بازديد
دانلود تفسیر مجمع البیان

دانلود تفسیر مجمع البیان

"مجمع البیان فی تفسیر القرآن" تفسیر ماندگار جناب امین الاسلام ابو علی فضل بن الحسن الطبرسی است. این تفسیر شریف، شامل ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را از سایر تفاسیر قرآن متمایز ساخته است. این تفسیر به نوعی برگرفته از تفسیر تبیان شیخ طوسی است.

در مجمع البیان به مباحثی مانند قرائت، اعراب، لغات، بیان مشکلات، ذکر موارد معانی و بیان، شان نزول آیات، روایات وارده، شرح و تبیین قصص و حکایات، ذکر ارتباط آیات و... پرداخته شده است، لذا این تفسیر ارزش بسیار بالایی داشته و سابقا جزو کتب درسی حوزه علمیه بوده است و علمای زیادی بر آن حاشیه و تعلیقه زده اند.

لذا بر آن شدیم که این کتاب را در اختیار شما قرار دهیم، این نسخه توسط دار المرتضی بیروت در 10 جلد و به زبان اصلی (عربی) چاپ شده است و دارای چاپی منقح و بسیار نفیس است.

دانلود  کتاب مجمع البیان فی تفسیر القرآن:

۲ نظر ۹۵/۰۳/۰۷
۷۷۰۳ بازديد
سوگند علامه حسن زاده آملی درباره کتب عقلی و عرفانی

سوگند علامه حسن زاده آملی درباره کتب عقلی و عرفانی

حضرت علامه حسن زاده آملی:

« و لعمری من اعتزل عن الکتب العقلیه والصحف العرفانیه مما أهدتها الأیادی النوریه ک "تمهیدالقواعد" و "شرح القیصری علی فصوص الحکم" و "سرح العیون فی شرح العیون" و "مصباح الانس" و "شرح المحقق الطوسی علی الاشارات" و "الأسفار" و "الشفاء" و "الفتوحات المکیه" ، فقد عزل نفسه عن فهم الخطاب المحمدی -ص- و حرمها من النیل بسعادتها القصوی» .


به جانم قسم! آن که خود را از کتب عقلی و صحف عرفانی که دستهای نورانی آن ها را اهدا نموده است، دوری کند، مانند تمهید القواعد، شرح قیصری بر فصوص الحکم و سرح العیون فی شرح العیون و مصباح الانس و شرح محقق طوسی بر اشارات و اسفار و شفا و فتوحات مکیه، همانا خود را از فهم خطاب محمدی -ص- (قرآن) دور کرده است و جان خود را از نیل به سعادت قصوایش محروم ساخته است.
۱ نظر ۹۵/۰۳/۰۴
۱۵۱۹ بازديد

کهیعص و حسین

به سند متصل از شیخ افقه محقق از محمد بن عبدالله بن زهره ی حلبی از ابن شهر آشوب از احمد بن ابیطالب طبرسی در احتجاج در حدیث طویل از سعد بن عبدالله اشعری در حکایت شرفیاب شدن به حضور مهدی علیه السلام گفت:

خبر ده مرا از تأویل «کهیعص».

 حضرت فرمود: این حروف از اخبار غیب است که خداوند بنده ی خود زکریا را بر آن آگاه گردانید و حکایت آن را برای محمد صلی الله علیه و آله بیان فرمود، و این چنان است که زکریا از خداوند خواست نام پنج تن را به وی آموزد، جبرئیل فرود آمد و او را آموزانید و زکریا هر گاه نام محمد و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام را می برد اندوه او بر طرف می شد و غم او زایل می گشت، و هر گاه نام حسین علیه السلام می برد گریه گلوی او را می گرفت و نفسش به شماره می افتاد، روزی گفت: ای پروردگار من! چون است که وقتی نام چهار کس از آن ها را می برم از اندوه تسلیت می یابم و هر گاه یاد حسین علیه السلام می کنم اشکم ریزان می شوم و ناله ام بیرون می آید؟

خداوند تبارک و تعالی او را خبر داد و فرمود: «کهیعص» پس«کاف» نام کربلاست و «ها» هلاک عترت است «یا» یزید است که بر حسین علیه السلام ستم کرد و «عین» عطش است و «صاد» صبر و شکیبائی آن حضرت، چون زکریا این بشنید سه روز از مسجد خود جدا نگشت و مردم را از داخل شدن بر خود منع فرمود و به گریه و ناله پرداخت و او را رثا می گفت که خداوند!! آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزند وی مبتلا می کنی؟! آیا چنین بلایی بر خانه ی او فرود می آوری!؟آیا علی و فاطمه علیهماالسلام را جامه ی سوگواری می پوشانی و اندوه آن را در منزل آنها می آوری؟! آنگاه می گفت: ای خدای من! مرا فرزندی روزی کن که در پیری چشم من به وی روشن شود و چون روزی کردی مفتون کن مرا به دوستی او، آنگاه به مرگ او مرا اندوهناک ساز چنانکه محمد صلی الله علیه و آله حبیبت را به فرزندش اندوهناک ساختی، پس خداوند یحیی را به وی بخشید و به مصیبت او مبتلا گردانید و حمل یحیی شش ماه بود چنانکه حمل حسین علیه السلام چنین بود».

۲ نظر ۹۴/۰۷/۲۶
۱۰۱۴ بازديد

چرا انسان نیاز به دین دارد؟

تشریف مى ‏برید به مغازه‏ اى، یک چرخ خیاطى مى‏ خرید، بعد مى ‏بینید که صاحب مغازه یک دفترچه به شما مى ‏دهد که آداب نگاهدارى این چرخ در آن نوشته است. این دفتر به خریدار هشدار مى ‏دهد که این چرخ خیاطى است نه سرّاجى، پوست را به دهانش نگذار، بست و گشودش بدین‏ گونه است، نخ و پارچه ‏اش باید چنین و چنان باشد، این دفترچه دین این چرخ است، دستوراتش باید در متن چرخ پیاده شود تا چرخ سالم بماند و خراب نشود؛ همچنین آن دست مبارک و تبارک الله احسن الخالقین که این صنع شگفت انسان را آفرید کتابى براى نگهدارى این صنعت به نام قرآن در کنارش گذاشت، دستورات این کتاب باید در متن افعال و احوال انسان و اجتماع او پیاده شود تا حیات انسانى به دست آورد و صاحب مدینه فاضله گردد.
۴ نظر ۹۴/۰۶/۲۶
۸۶۵ بازديد

11 تریلیون وجه اعرابی برای 5 آیه قرآن + فیلم

قرآن کریم سفره ای است که همانند نازل کننده اش، بی حد و حصر و بی نهایت است. در کتاب تفسیر بیان السعاده مرحوم جنابذی (گنابادی) برای 5 آیه اول سوره بقره، بیش از 11 تریلیون وجه اعرابی صحیح ذکر شده است که هر کدام از این وجوه معنایی خاص دارد و در نتیجه فقط 11 تریلیون معنا، آن هم از نظر ادبی برای این 5 آیه پیش می آید!

فرمایشات حضرت علامه حسن زاده آملی در این باره را در قالب فیلم زیر ببینید که خلاصه متن این فرمایشات دلنشین را قرار دادیم، سپس میتوانید این وجوه را که از این تفسیر مبارک ذکر کرده ایم، مطالعه و بررسی کنید:

مشاهده فیلم بیانات علامه حسن زاده آملی درباره وجوه اعرابی 5 آیه اول سوره بقره و بی نهایت بودن قرآن کریم

متن خلاصه بیانات حضرت علامه حسن زاده آملی:

"تفسیر بیان السعاده را ببینید. بنده آن چاپ اول تفسیر بیان السعاده که به دستم آمده...، دیدم سوره بقره را که شروع کرد، 5 آیه اول سوره بقره، وجوه قرائتی که هر وجهش یک معنای خاص می دهد، وجوه ضعافش را بگذارید کنار، آنهایی که صحیح است و قوی است و جای انگشت اعتراض کسی نیست، هر وجهش یک معنای خاص می دهد، وجوه قرائات این 5 آیه اول به این عدد است : (11 تریلیون و 484 بیلیون و 205 میلیون و 770 هزار و 240 وجه) قرائت شده و هر وجهش یک معنای خاص، ای قربان قرآن، ما کنار همچنین سفره ای هستیم... بعد دیدم، حدیث،حدیث: جناب امیرالمومنین به پسرش محمد بن حنفیه فرمود: پسر من، مبادا روز و شب بر تو بگذرد، در محضر قرآن نباشی، و لو پنجاه آیه، و بدان که عدد درجات بهشت به عدد آیات قرآن است و در روز قیامت (تا چه پایه بهشتی هستی؟ تا چه پایه؟ ملاک را، کارنامه از اینجا را با خود می بری) به تو میگویند "اقرأ و ارق" بخوان و بالا برو. هر اندازه خواندی، هر اندازه اهل قرآنی، هر اندازه که این حقایق در شما پیاده شد، به همان اندازه اهل درجات بهشتی."


متن کتاب بیان السعاده در بیان این وجوه اعرابی:

منبع: تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، جلد1، صفحه 39، مرحوم گنابادی

فی الوجوه المحتملة فی اعراب فواتح السور و عدم اعرابها:
و قد ذکر أکثر هذه الوجوه فی الاخبار صریحا و ما لم یذکر صریحا یستفاد منها تلویحا و سائر ما قیل فیها ضعیف جدّا و ما یترتّب علیها من جهة خواصّها و مزاجها و اعدادها فخارج عن أسلوب العربیّة، فان کان حروف الاسم الأعظم فامّا ان یکون له محلّ من الاعراب اولا، فان کان ذا محلّ من الاعراب فامّا ان یکون مبتدء محذوف الخبر أو خبرا محذوف المبتدأ أو مفعولا لمحذوف مثل اذک أو ادع أو الّف ممّا یناسب المقام أو هو مقسم به منصوب بفعل القسم أو مبتدأ لما بعده أو خبر لما بعده أو منادى بتقدیر حرف النّداء فهذه ثمانیة أوجه تجری بأعیانها أو بأمثالها فی جمیع الوجوه المحتملة فی‏ «الم» الّتى هی اثنا عشر و یحصل من ضرب الثمانیّة فی الاثنى عشر ستّة و تسعون وجها و یجرى فی کلّ وجوه عدیدة من الاعراب بحسب ترکیبه مع ما بعده و نذکر وجوه الاعراب فی واحد من الستّة و التّسعین لتکون میزانا للباقی فنقول إذا کان الم مأخوذا من حروف الاسم الأعظم و کان مبتدء محذوف الخبر تقدیره آلم حروف الاسم الأعظم مثلا فذلک بدل منه أو عطف بیان و الکتاب صفة لذلک أو بدل منه و لا ریب على قراءة الفتح و الرّفع «لا» فیه لنفى الجنس أو عاملة عمل لیس أو ملغاة عن العمل فتلک اثنى عشر و الجملة حال أو مستأنفة فتلک اربعة و عشرون و خبر «لا» محذوف لشیوع حذف خبر لا حتّى قیل انّه لا خبر لها و فیه صفة لریب أو حال عنه لوقوعه فی سیاق النفی أو حال عن آلم فتلک اثنان و سبعون و هدى حال من الرّیب أو من آلم أو صفة لریب أو خبر مبتدء محذوف أو مفعول فعل محذوف بالوجوه الثّلثة فی حمل المصدر على الذّات أو تمییز فتلک ستّة عشر وجها مضروبة فی الاثنین و السّبعین فیحصل الف و مأة و اثنان و خمسون 1152 و «لِلْمُتَّقِینَ» صفة لهدى أو لریب أو حال عن الم أو عن ریب أو خبر مبتدء محذوف أو ظرف لغو متعلّق بهدى أو بفیه فتلک سبعة مضروبة فی سابقتها تحصل ثمانیة آلاف و اربعة و ستّون 8064، أو على الوجوه الاربعة و العشرین الحاصلة عند ترکیب لا ریب، لفظ فیه خبر مقدّم و هدى مبتدء مؤخّر و الجملة صفة لریب أو حال منه أو حال من الم أو مستأنفة فتلک ستّة و تسعون و «لِلْمُتَّقِینَ» على الوجوه الثمانیة بإضافة وجه کونه خبرا بعد خبر الى الوجوه السبعة السّابقة فتلک بعد الضّرب سبعمائة و ثمانیة و ستّون تجمع مع الوجوه السّابقة تحصل ثمانیة آلاف و ثمانمائة و اثنان و ثلثون 8832، أو على الوجوه الاربعة و العشرین.

۴ نظر ۹۴/۰۳/۱۱
۱۱۵۰ بازديد

مباهله علامه حسن زاده آملی درباره عدم تحریف قرآن

حضرت علامه حسن زاده آملی:

در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفى نشده است، این قرآن بین دفتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است همانى است که بر خاتم (ص) انزالا و تنزیلا وحى شده است و ترتیب سور و آیات همه بفرمان حق سبحانه است و اگر کسى خلاف این حکم را مدعى است علاوه اینکه رساله‌اى در رد آن نوشته‌ام (1) و براهین قاطعه آوردم، با چنان کس به مباهله حاضرم. (2)

۰ نظر ۹۴/۰۱/۱۶
۱۲۷۰ بازديد

لغات غیر عربی قرآن کریم

در قرآن کریم غیر از الفاظ و لغات عربی، الفاظ غیر عربی زیادی هم وجود دارد که تعدادی از این الفاظ، فارسی هستند. جناب سیوطی در کتاب شریف "الاتقان فی علوم القرآن" بیش از 100 لغت عجمی وارده در قرآن را ذکر می کند. 

به این الفاظ اصطلاحا "معرّب" می گویند که ابتداءً غیر عربی بودند و احیانا با تغییری به عربی وارد شدند، مثل لفظ "تنّور" در آیه 40 سوره هود که در اصل "تنور" و فارسی بوده است و معرّب شده است و یا لفظ "کنز" که معرّب "گنج" است. 

سیوطی درباره کلمات معرّب کلامی را نقل می کند:

 "انّ هذه الاحرف اصولها اعجمیه کما قال الفقهاء لکنّها وقعت للعرب، فعرّبتها بالسنتها و حولتها عن الفاظ العجم الی الفاظها، فصارت عربیه، ثم نزل القرآن و قد اختلطت هذه الحروف بکلام العرب، فمن قال انّها عربیه فهو صادق و من قال اعجمیه فصادق."

ترجمه عبارت این چنین است: "در اصل، این کلمات غیر عربی هستند، همانطور که فقها گفته اند، اما برای اعراب واقع شده اند، پس اعراب این الفاظ را به زبان خود معرّب نمودند و از الفاظ غیر عربی به عربی تغییر دادند، در نتیجه این الفاظ عربی گشتند، سپس قرآن نازل شد و این کلمات با کلام عرب مخلوط شد، پس هر کس بگوید این کلمات عربی هستند، راست گفته است و هر کس بگوید این کلمات غیر عربی هستند نیز راست گفته است."

سیوطی پس از ذکر این الفاظ میگوید: "فهذا ما وقفت علیه من الالفاظ المعرّبه فی القرآن بعد الفحص الشدید سنین، و لم تجتمع قبل فی کتاب قبل هذا".

ترجمه این عبارت این است: "اینها الفاظی هستند که در قرآن بعد از سالها جستجوی شدید یافتم، که در کتابی قبل از این کتاب جمع نشده بود".

ما این الفاظ را از عبارت کتاب "الاتقان" سیوطی به ترتیب حروف الفبا نقل میکنیم. در صورت نیاز، عبارت ترجمه خواهد شد، گرچه اصل مطلب نیاز به ترجمه ندارد:

۱ نظر ۹۳/۱۲/۲۴
۱۸۵۷ بازديد

دستوری آسمانی از قرآن: ساعت زنگی

برای بیدار شدن از خواب، دستوری آسمانی از یکی از آیات قرآن کریم رسیده است. این مطلب را از کتاب شریف هزار و یک نکته حضرت علامه حسن زاده آملی نقل می کنیم و سپس به ترجمه روایات می پردازیم:

"ساعت زنگی:

آخر سوره مبارکه کهف (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) (1) فی مجمع البیان للطبرسی: قال ابو عبدالله علیه السلام: ما من احد یقرأ آخر الکهف عند النوم الا تیقِّظ فی الساعه التی یریدها، و فی تفسیر الصافی للفیض:فی الکافی عن الصادق علیه السلام ما من عبد یقرأ آخر الکیف عند النومه الا تیقظ فی الساعه التی یرید." (2)

در مجمع البیان جناب طبرسی آمده است:

امام صادق علیه السلام فرموده اند: احدی نیست که آیه آخر سوره کهف را بخواند، مگر اینکه در ساعتی که میخواهد بیدار می شود.
در تفسیر صافی فیض کاشانی آمده است:
در کافی آمده است که امام صادق علیه السلام فرموده اند: بنده ای نیست که آیه آخر سوره کهف را هنگام خوابیدنش بخواند، جز اینکه در ساعتی که می خواهد بیدار می شود.

حضرت علامه حسن زاده آملی در پایان میفرمایند:

"راقم کسی را می شناسد که با این دستور آسمانی، نیت ساعتِ تیقظ می کرد و حتی جعبه یعنی آلت ساعت را بدان میزان می کرد." (3)

۷ نظر ۹۳/۰۹/۲۵
۲۱۴۷ بازديد

از یک گل یک فوتبالیست به چه جاهایی میرسیم!

در تصویر زیر میبیند که یک گل به ثمر رسیده است. هر شخصی بهره ای از این گل می گیرد، کارشناس فوتبال از این گل یک چیز می فهمد، بازیکن تیم از این گل یک چیزی را درک می کند و من و شمای بیننده هم یک چیز دیگر را و هر کس بهره ای را از این یک حقیقت می گیرد. قطعا آن مطلبی که یک کارشناس فوتبال از یک گل درک کرده است از آنچه که یک بینده عادی فهمیده است متفاوت است. علاوه بر این همان یک گل که یک حقیقت است برای یک نفر شادی را به ارمغان می آورد و برای دیگری غمناک است و شاید برای یک نفر هم بدون نظر و عکس العمل باشد. پس تصدیق می کنید که حقیقت یک گل در فوتبال یک چیز است لکن برداشتها و سطح فهم ها و عکس العملها در قبال آن متفاوت است.

این مثال ساده را زدم تا مقصودم در این مطلب وبلاگ قاصدون ملموس تر شود. مثالی دیگر:

آب هم یک حقیقت است و برای همه مورد استفاده قرار می گیرد که (و انزلنا من السما ماء) اما همین یک حقیقت در گیاه ترتیزک تلخ می شود و در کاهو شیرین، در مار نیش می شود و در زنبور عسل نوش. تمام این موجودات از این یک حقیقت که برای همه شان به یک صورت متبلور بود استفاده کردند اما هر کدام مطابق ذات خودشان آن را تغییر دادند.

جلوتر برویم. قرآن هم یک حقیقت است که بر جان پیامبر نازل شده است اما ننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین إلا خسارا) همین یک حقیقت برای یک نفر مایه شفا و رحمت و برای دیگری سبب خسران است.

مقصودم این است که ما که انسان آفریده شدیم و همان یک حقیقت آب را مطابق ذاتمان به این هیئت ظاهری در آوردیم، سعی کنیم که همان یک حقیقت قرآن و یک حقیقت روزه و یک حقیقت نماز و... نیز در ما نوش شوند نه نیش. فتأمل.

ان شاء الله...

۲۹ نظر ۹۳/۰۴/۱۴
۱۳۷۷ بازديد