اشعار مرحوم محقق کمپانی آیت الله محمد حسین اصفهانی در مصائب حضرت ام البنین:
چشمه ‏ی خور در فلک چهارمین
سوخت زداغ دل ام‏ البنین‏

آه دل پرده ‏نشین حیا
برده دل از عیسی گردون‏ نشین‏

دامنش از لخت جگر لاله ‏زار
خون دل و دیده روان ز آستین‏

مرغ دلش زار چو مرغ هزار
داده ز کف چار جوان گزین‏

اربعة مثل نسور الربی1
سدره نشین از غمشان آتشین‏

کعبه توحید از آن چهار تن
یافت ز هر ناحیه رکنی رکین‏

قائمه ‏ی عرش از ایشان به پای
قاعده عدل از آنها متین‏

یاد ابوالفضل که سر حلقه بود
بود در آن حلقه ماتم نگین‏

اشک فشان سوخته جان همچو شمع
با غم آن شاهد زیبا قرین‏

ناله و فریاد جهان سوز او
لرزه در افکنده به عرش برین‏

کای قد و بالای دل آرای تو
در چمن ناز بسی نازنین‏

تیر کمان خانه ‏ی بیداد زد
دیدۀ حق بین تو را در کمین‏

 چهار جوان بود مرا دلفروز
و الیوم اصبحت و لا من بنین2

نام جوان مادر گیتی مبر
تذکرینی بلیوث العرین3 

چون که دگر نیست جوانی مرا
لا تدعونی ویک ام ‏البنین4

***
پی نوشتها و معانی مصرعها: