۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولانا» ثبت شده است

نعمتی به نام درد

نعمتی به نام درد

درد نعمتی است که کمتر به آن توجه داریم. بله درد... ‌
لحظه ای تصور کنید نمی توانید درد را احساس کنید، شاید بگویید خیلی هم خوب است، اما برای اینکه باور کنید زندگی بدون درد چگونه است با این مطلب همراه شوید:

یکی از بیماری های نادر سیستم عصبی، بیماری (CIPA) نام دارد که از احساس درد جلوگیری می کند و از تعریق فرد جلوگیری می کند، افراد مبتلا قادر به احساس درد و دما نیستند، اما توانایی احساس لمس را حفظ می کنند.
بیمار مبتلا وقتی ضربه ای به او برخورد می کند، هیچ دردی احساس نمی کند، استخوانش می شکند، خونریزی می کند، بدنش عفونت می کند، فشار خونش نوسان فراوان دارد و... ‌

و در نهایت بدون احساس هیچ دردی می میرد. ‌
خلاصه اینکه این بیماری باعث میشود مشکلات جسمانی بیمار، ظهور و بروزی نداشته باشد، در حالی که اگر درد را احساس می کرد به دنبال درمان آن میرفت.

ت
ا درد نباشد هیچکس به دنبال درمان نمیرود، یک درد ساده دندان شما را کلافه می کند و خواب را از شما میگیرد، نیمه شب از بستر بلند می شوید، به دنبال دارو و درمان میروید و تا از درد خلاصی پیدا نکنید دست از تلاش بر نمیدارید.

در واقع درد است که مهم ترین عامل حرکت و تلاش و کوشش ماست، آن که را درد نیست درمان نیست... ‌

البته شاید به خاطر یک درد بی درمان دیگر است که با وجود دردهای فراوان، باز هم به سوی درمان حرکت نمی کنیم و آن درد بی درمان، عدم توجه به درد و بی دردی است، به قول جناب حافظ:

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟


این نوشته را با کلام جناب مولانا درکتاب (فیه ما فیه) خاتمه میدهیم: ‌ ‌

  • درد است که آدمی را رهبر است در هر کاری که هست. تا او را درد آن کار و هوس و عشق آن کار در درون نخیزد، او قصد آن کار نکند و آن کار بی درد او را میسر نشود، خواه دنیا، خواه آخرت، خواه بازرگانی، خواه پادشاهی، خواه علوم، خواه نجوم و غیره..." ‌
۰ نظر ۹۸/۱۱/۱۸
۵۱۶ بازديد
دانلود نسخه نفیس خطی مثنوی معنوی

دانلود نسخه نفیس خطی مثنوی معنوی

مثنوی معنوی که به تعبیری تفسیر عرفانی شرح مراتب انسانی است، توسط عارف قیومی، مولانا جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی سروده شده است و سالها است که داستان ها و مثلهایش بر سر زبان ها است و ابیات موزون آن موجب تروّح طبعها است و نکات لطیف و ژرفش، خمیرمایه فکرها است و اسرارش نیز ناپوشیده و روشن برای عرفا است.

پس از آنکه نسخه تایپ شده این کتاب شریف را در اختیار شما قرار دادیم (این لینک) ، هم اکنون نسخه نفیس مصوّر و مخطوط مثنوی معنوی را ارائه داده ایم. این نسخه بسیار زیبا و همراه با تهذیب و خوشنویسی است و در سال 845 قمری، یعنی حدود 600 سال پیش نوشته شده است. جالب اینکه علاوه بر شش دفتر معروف مثنوی، دفتر دیگری با عنوان دفتر هفتم دارد، که فقط در برخی نسخه های مثنوی به چشم میخورد.
به دلیل صفحه آرایی مصوّر و زیبا این فایل حجم بالایی دارد (200 مگابایت).نمونه یکی از صفحات این نسخه را مشاهده می کنید.
(برای نمایش در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید):

می توانید این نسخه نفیس مثنوی معنوی را از سایت قاصدون دانلود کنید:
دانلود نسخه نفیس مخطوط مثنوی معنوی:
۴ نظر ۹۵/۰۴/۳۱
۶۱۵۵ بازديد

غزلی از جناب مولوی در مدح امام زمان

شعر زیر غزلی بسیار زیبا از جناب مولوی در مدح امام زمان علیه السلام است، حقا که ابیات بسیار شیرین و موزون و مفاهیم  بسیار بلندی دارد:

ای غایب از این محضر از مات سلام الله
وی از همه حاضرتر از مات سلام الله
ای نور پسندیده وی سرمه هر دیده
احسنت زهی منظر از مات سلام الله
ای صورت روحانی وی رحمت ربانی
بر مؤمن و بر کافر از مات سلام الله
چون ماه تمام آیی و آن گاه ز بام آیی
ای ماه تو را چاکر از مات سلام الله
ای غایب بس حاضر بر حال همه ناظر
وی بحر پر از گوهر از مات سلام الله
ای شاهد بی‌نقصان وی روح ز تو رقصان
وی مستی تو در سر از مات سلام الله
ای جوشش می از تو وی شکر نی از تو
وز هر دو تویی خوشتر از مات سلام الله
شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی
هم مشکی و هم عنبر از مات سلام الله
****
۲ نظر ۹۴/۱۰/۲۵
۱۰۲۹ بازديد

سبب تأخیر استجابت دعای مؤمن

حق تعالی می فرماید که ای بنده من، حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و ناله تو مرا خوش می آید.

مثلا دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض است، خداوند خانه گوید به غلام که زود، بی تاخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛ و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.

ناله مؤمن همی داریم دوست

گو تضرع کن، که این اعزاز اوست

خوش همی آید مرا آواز او

وان (خدایا) گفتن و آن راز او

پیش شاهد باز چون آید دوتن

آن یکی کمپیر و آن یک خوش ذقن

 هر دو نان خواهند، او زوتر فطیر

آرد و کمپیر را گوید که گیر

 وان دگر را که خوش استش قد و خد

کی دهد نان؟ بل به تأخیر افکند

 گویدش بنشین زمانی بی گزند

که به خانه نان تازه می پزند

 چون رسد آن نان گرمش بعد کد

گویدش بنشین که حلوا می رسد

هم بدین فن دار دارش می کند

وز ره پنهان شکارش می کند

که مرا کاری است با تو یک زمان

منتظر می باش، ای خوب جهان

مثل آن کمپیر دان بیگانگان

شاهد خوشروی مثل مؤمنان

۱ نظر ۹۴/۰۶/۲۹
۹۶۸ بازديد

شباهت انسان و اردک

انسانی که به حقیقت خود را شناخته، می یابد که موطن و جایگاه اصلی او عالم ماده و لذتهای زود گذر آن نیست. مثال زیر را بخوانید:

"ملاى رومى در آخر دفتر دوم مثنوى به عنوان مثال گوید:

 تخم اردک‏ در زیر پر مرغ خانگى رشد مى کند و از قلعه و حصارى که وى را احاطه کرده است به در مى آید و با وجودى که در زیر پر مرغ خانگى بزرگ شده است همین که خود را شناخت که آبى است دایه اش را که مرغ خانگى است ترک مى گوید و به نهر و بحر روى مى آورد، حساب نفس ناطقه انسانى با طبیعت، حساب تخم اردک‏ و مرغ خانگى است که هر چند نفس در ابتداى امرش جسمانیة الحدوث است یعنى در بدو فطرتش قوه اى منطبعه در ماده است ولى بر اثر اعتلاء و اشتداد وجودیش از طبیعت به مسافت سال هاى نورى فاصله مى گیرد که به تجرد برزخى بلکه تجرد عقلى بلکه فوق مقام تجرد مى رسد و نائل به مقام خلافت الهیه بلکه فوق مقام‏ خلافت الهیه مى شود، بلکه در حقیقت تعبیر به مسافت سالهاى نورى و امثال آن بین مجرد و مادى ناروا است که اینگونه تعبیرات بیان اوصاف و نسبت مادى به مادى است.

تخم بطى گرچه مرغ خانگى‏ زیر پر خویش کردت دایگى‏

مادر تو بط آن دریا بدست‏ دایه ات خاکى بدو و خشکى پرست‏

میل دریا که دل تو اندرست‏ آن طبیعت جانت را از مادرست‏

میل خشکى مر ترا زین دایه است‏ دایه را بگذار که او بدرایه است‏

دایه را بگذار بر خشک و بر آن‏ اندر آدر بحر معنى چون بطان‏

گر ترا مادر بترساند ز آب‏ تو مترس و سوى دریا ران شتاب‏

تو بطى بر خشک و برتر زنده اى‏ نى چو مرغ خانه، خانه کنده اى‏

تو زکرمنا بنى آدم شهى‏ هم به خشکى هم به دریا پا نهى‏"

۶ نظر ۹۴/۰۵/۰۷
۱۰۰۷ بازديد

شعری بسیار زیبا از مولوی در بیان آثار روزه

شعر زیر از جناب مولوی است که در بیان آثار صیام (روزه گرفتن) است:
می بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام
گر تو خواهی تا عجب گردی عجایب دان صیام
گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات
دان که اسب تازی تو هست در میدان صیام

هیچ طاعت در جهان آن روشنی ندهد تو را
چون که بهر دیده دل کوری ابدان صیام
چون که هست این صوم نقصان حیات هر ستور
خاص شد بهر کمال معنی انسان صیام
چون حیات عاشقان از مطبخ تن تیره بود
پس مهیا کرد بهر مطبخ ایشان صیام
چیست آن اندر جهان مهلکتر و خون ریزتر
بر دل و جان و جا خون خواره شیطان صیام

خدمت خاص نهانی تیزنفع و زودسود
چیست پیش حضرت درگاه این سلطان صیام
ماهی بیچاره را آب آن چنان تازه نکرد
آنچه کرد اندر دل و جان‌ های مشتاقان صیام

در تن مرد مجاهد در ره مقصود دل
هست بهتر از حیات صد هزاران جان صیام

گر چه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن
لیک والله هست از آن‌ها اعظم الارکان صیام
لیک در هر پنج پنهان کرده قدر صوم را
چون شب قدر مبارک هست خود پنهان صیام
سنگ بی‌قیمت که صد خروار از او کس ننگرد
لعل گرداند چو خورشیدش درون کان صیام
شیر چون باشی که تو از روبهی لرزان شوی
چیره گرداند تو را بر بیشه شیران صیام

بس شکم خاری کند آن کو شکم خواری کند
نیست اندر طالع جمع شکم خواران صیام
خاتم ملک سلیمان است یا تاجی که بخت
می نهد بر تارک سرهای مختاران صیام
خنده صایم به است از حال مفطر در سجود
زان که می بنشاندت بر خوان الرحمان صیام

در خورش آن بام تون از تو به آلایش بود
همچو حمامت بشوید از همه خذلان صیام
شهوت خوردن ستاره نحس دان تاریک دل
نور گرداند چو ماهت در همه کیوان صیام
هیچ حیوانی تو دیدی روشن و پرنور علم
تن چو حیوان است مگذار از پی حیوان صیام
شهوت تن را تو همچون نیشکر درهم شکن
تا درون جان ببینی شکر ارزان صیام
قطره‌ای تو سوی بحری کی توانی آمدن
سوی بحرت آورد چون سیل و چون باران صیام

پای خود را از شرف مانند سر گردان به صوم
زان که هست آرامگاه مرد سرگردان صیام
خویشتن را بر زمین زن در گه غوغای نفس
دست و پایی زن که بفروشم چنین ارزان صیام
گر چه نفست رستمی باشد مسلط بر دلت
لرزه بر وی افکند چون بر گل لرزان صیام

ظلمتی کز اندرونش آب حیوان می زهد
هست آن ظلمت به نزد عقل هشیاران صیام
گر تو خواهی نور قرآن در درون جان خویش
هست سر نور پاک جمله قرآن صیام

بر سر خوان‌های روحانی که پاکان شسته اند
مر تو را همکاسه گرداند بدان پاکان صیام
روزه چون روزت کند روشن دل و صافی روان
روز عید وصل شه را ساخته قربان صیام

در صیام ار پا نهی شادی کنان نه با گشاد
چون حرام است و نشاید پیش غمناکان صیام
زود باشد کز گریبان بقا سر برزند
هر که در سر افکند ماننده دامان صیام

۰ نظر ۹۴/۰۳/۲۸
۱۴۷۵ بازديد

خنده عیسی و گریه یحیی

عیسی(ع) بسیار خندیدی، یحیی(ع) بسیار گریستی.

 یحیی به عیسی گفت که «تو از مکرهای دقیق حق ایمن شدی که چنین می خندی؟»

 عیسی گفت که «تو از عنایت ها و لطف های دقیق لطیف غریبِ حق، غافل شدی که چندینی می گریی؟»

 ولیی از اولیاء حق در این ماجرا حاضر بود.

 از حق پرسید: «از این هر دو، که را مقام عالی تر است؟»

 جواب گفت که «اَحسَنُهُم بی ظَنّاً، یعنی اَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدیِ بی: من آن جا اَم که ظَنّ بنده ی من است

۴ نظر ۹۴/۰۳/۲۲
۱۴۵۷ بازديد

نفس را مشغول دار

حضرت علامه حسن زاده آملی:
  "اگر نفست را مشغول ندارى او تو را مشغول مى نماید."
  به قول مولوی:
  نفس اژدرهاست او کی مرده است
  از غم بی آلتی افسرده است

برای دریافت طرح، روی عکس کلیک کنید

۲ نظر ۹۴/۰۲/۱۹
۱۱۳۶ بازديد

شعر مولوی در وصف پرتقال (به نقل از علامه حسن زاده)

علامه حسن زاده آملی:
حدود سیزده چهارده سال بیشتر نداشتم که شبی در خواب دیدم در میان باغی هستم به انواع درختان میوه آراسته. شخصی را  می بینم که قدری معتدل و قدکی و برکی در بر و کلاهی کشیده بر سر دارد.
سلام کردم و پرسیدم: کیستی؟
گفت: مولویم.
گفتم: همان که اشعار مثنوی دارد؟
گفت:آری
گفتم: اگر راست می گویی چند بیت شعر بگو.
رو به من نمود و اشارت به نهال پرتقالی کرد که تازه بار آورده بود و ارتجالا دو بیت شعر در وصف پرتقال گفت.
من از خوشحالی بیدار شدم و شبانه برخاستم و چراغ را روشن کرده و دفترم را برداشتم و آن دو بیت را یادداشت کردم که مبادا از یادم برود .بعد چراغ را خاموش کردم و خوابیدم.صبح که از خواب برخاستم، دیدم آن دو بیت را در خاطر ندارم. خیلی خوشوقت بودم که دیشب تنبلی نکرده و یادداشت کرده ام. به سراغ دفتر رفتم. چند بار آن را ورق ورق زدم ولی چیزی نیافتم، تا اینکه پدرم رحمت الله علیه از حال من آگاه شد.
ماجرا را به او باز گفتم. گفت: فرزندم آنکه برخواستی و چراغ روشن کردی و در دفتر ضبط کردی همه در خواب بود! خواب دیدی که بیدار شدی و در خواب بودی. باز باورم نشد و دفتر را ورق می زدم تا بالاخره تسلیم نظر پدر شدم.
منبع: دروس معرفت نفس، درس هشتاد و سوم، حضرت علامه حسن زاده آملی
۳ نظر ۹۴/۰۱/۲۸
۱۱۱۹ بازديد

دانلود کتاب غزلیات شمس تبریزی

وبلاگ قاصدون پس از آنکه کتاب مثنوی معنوی را برای خوانندگان محترم عرضه کرد، هم اکنون دیوان کامل غزلیات شمس تبریزی را آماده کرده است که شامل 3229 غزل می باشد. برای اولین بار در سطح اینترنت میتوانید با این فونت و نگارش و صفحه آرایی منحصر به فرد، کتاب ارزشمند مولانا را در قالب فایل pdf دریافت کنید. در ضمن، این نسخه شامل فهرست اشعار است که دسترسی به شعر موردنظر را آسان تر می کند.

نمونه یک صفحه

دانلود دیوان غزلیات شمس با فرمت pdf:
۳ نظر ۹۴/۰۱/۰۵
۱۵۱۰۹ بازديد