در روز اول فروردین سال 32 به حضور آیتالله الهی قمشهای شرفیاب شدم و گفتم اگر رخصت بفرمایید غزلی را که دوش ساختهام، در حضور شما قرائت کنم، اجازت فرمودند و گفتم:
باد صبا کجایی گو دوستان ما را باید حضور دل در پنهان و آشکارا آیا شود که روزی آیید بر مزارم تا در کنار خاکم پندی دهم شما را کای کاروان همره وی همرهان آگه خوانید از دل و جان دلدارتان خدا را