بخشی از گفتگوی روزنامه رسالت با حضرت علامه حسن زاده آملی در تاریخ 1373/7/24
سوال: دوست داریم بدانیم روزها چه کار مى کنید؟ آیا مى توانید کارهایى که بطور روزانه انجام مى دهید برایمان بگویید؟ چه چیزى الآن بیشترین وقت شما را اشغال مى کند؟ در حقیقت مردم مى خواهند بدانند چه چیزى ذهن یک فیلسوف، عارف، حکیم، فقیه، ریاضىدان، ادیب و ... را در این 66 سالگى (سال 1373) به خود مشغول داشته است؟
جواب: بنده از حسن نیّت و بزرگوارى و تشویق و دانش پرورى شما تشکر مى کنم. و واقع و حقیقت امر این است که در شوق و ذوق به تحصیل علوم و معارف در غزلى گفته ام:
منم آن تشنه ی دانش، که گر دانش شود آتش
مرا اندر دل آتش، همی باشد نشیمن ها
من که از شش سالگى به مکتب رفته ام، تاکنون ندیم من، کتاب و معشوق من استاد و درس و کار من، بحث و تدریس و تصنیف است، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء.
استادم آیة اللّه علّامه شعرانى رضوان الله علیه درباره این کمترین ترقیم فرموده است:
و بلوته منذ عشرین سنة بل اکثر فلم أرفیه ما یشینه و یؤخذ علیه إلا الجدّ و الاجتهاد، فجمع من علوم الدین جمیع ما یجب أن یعلمه علماء الدین، و لم أره مرة واحدة یتأنّف من علم ...
یعنى: بیش از بیست سال او را آزمودم و در او جز جدّ و جهد به تحصیل علوم چیزى نیافتم و ندیدم، و همه علومى را که باید دانشمند دینى بداند گرد آورده است. و ندیدم که یکبار از علمى خوددارى کند و روگردان باشد و بیزارى بجوید ...
در اینجا خاطره اى را که از حضرت استاد شعرانى دارم به عرض برسانم، و آن اینکه روزى به من فرمود: «مبادا به سرنوشت ابن اعلم مبتلا شوى». گویند که ابن اعلم ریاضى دان منجّم معروف معاصر عضد الدوله دیلمى از کثرت کار و کوشش در تحصیل و تصنیف علوم و فنون، خستگى و ملال دماغى بدو روى آورد بگونه اى که وقتى او را دیدند با آن همه عشق و علاقه اش به کتاب، کتاب هایش را یکجا جمع کرده مىخواهد آتش بزند؛ لذا مرحوم استاد از روى مطایبه به بنده فرمود کارى نکنى که به سرنوشت ابن اعلم دچار شوى.
منبع: هزار و یک کلمه، جلد 2، صفحه 490