ار نباشد سوز دل را چه سودى داشتن
بهر امید ثمر باید شجر را کاشتن
سینه مى باید بود گنجینه اسرار حق
ور نه انبانى در او اوهام را انباشتن
نور دانش بینش ذاتست و تو گرد آورى
آنچه را در عاقبت مى بایدش بگذاشتن
مردمى چبود بنزد مردم دانا سرشت
پرچم علم و عمل را بى ریا افراشتن
خر دلى شر را به خیر محض چون دارى روا
بدگمانى را چرا در کار حق انگاشتن
مهر مهرویان حسن را دین و آیین است و بس
کفر باشد مهر مهرویان ز دل برداشتن