من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟
چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
جرمم این دان که ز جان دوست ترت میدارم
از پی دوستی تو به بلا افتادم
حاصل ما زغم عشق تو نه بجز خون جگر
من بیچاره بعشق تو کجا افتادم؟
پایمردى کن و از روى کرم دستم گیر
که بشد کار من از دست و ز پا افتادم
تا چه کردم؟ چه گنه بود؟ چه افتاد؟ چه شد؟
چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟
چند نالم ز عراقى؟ چه کند بیچاره؟
که درین واقعه بد ز قضا افتادم
منبع: کلیات فخر الدین عراقى؛ صفحه 231