حضرت علامه شعرانی در تفسیر سوره بقره:
چرا مردم، چند هزار سال به خودى خود دنبال آن دعوتها (دعوت پیامبران) مى روند و از دین آنها دست برنمى دارند؟
چون احساساتى در قلوب مردم هست که فقط انبیا آنها را متنبه مى سازند و تخم هایى خداوند در دلها کشته و آنها تربیت مى نمایند تا به گل و میوه رسد و چنان نیست که چیزى برخلاف فطرت و طبیعت بر مردم تحمیل کنند. نظیر اینکه تا طفل متولد شود پستان در دهانش بگذارند مى مکد چون استعداد و رغبت به شیر را خداوند در طبیعت طفل قرار داده و پستان محرک این استعداد است و اگر این میل در طفل نبود، قهر و جبر او محال بود و همچنین میل به آب و سبزه و درخت در قلب انسان او را وادار به زراعت مى کند و میل به مال آن را قوت مى دهد و جوانى را که پدرش به این کارها عادت دهد حسب فطرى او را تربیت کرده. همینطور در فطرت انسان اقرار به خداوند متعال، و وجود دار مکافات و حسن کارهاى ممدوح و قبح افعال زشت مخمر شده. (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) است، مگر اینکه به واسطه عوارضى، این فطرت از کسى سلب شود. و به واسطه دعوت انبیا این حس زنده مى شود، مگر کسى که فطرتش برگشته و عادات سوء طبیعتش را تغییر داده.
و وقتى دین در قلوب زنده شد و مردم به آن تنبیه شدند، هزاران سال باقى مى ماند، چون امرى مخالف با طبعشان نیست و اگر قسرى بود قسر دائم (1) محال بوده و ممکن نبود مردم را مجبور به دین کرد و اینکه مشاهده مى شود بسیارى از دیانات باطله و منسوخه مانند بودایى و بت پرستى ها و یهود و نصارى هنوز باقى است نه به واسطه خرافات آن هاست بلکه چون در خلال مطالب باطله بسیارى مواعظ و نصایح و حکم و آداب موجود است و آنها این ادیان را نگه داشته و سایر خرافات بالتبع مانده، حتى در کتب بت پرستان- آنچه براى ما نقل شده و تا مقدارى که دیده ایم- بسیار حکمت ها هست.
حاصل کلام اینکه قبول دعوت انبیا منوط به این است که فطرت طیبه و غریزه انسانى به واسطه شرارتها و عادات رذیله تغییر پیدا نکرده باشد و الا تأثیر موعظه محال است.
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ نرود میخ آهنین بر سنگ