۸۳ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

چگونه اوقات فراغت را پر کنیم؟

محصّل را ممکن است در طیّ روز بواسطه ی انغمار (1) در مباحث علمی و فکری، خستگی و کسلی روی آورد ، در این وقت شایسته است جان خود را به لطایف حکمی که در کتابهایی چون کشکول شیخ بهائی و مستطرف و عقد الفرید و محاظرات راغب و دواوینی چون حافظ و دیوان شمس و مثنوی معنوی و شاهنامه ی فردوسی و ... ترویح نماید . مبادا که در این حین مشغول بازی های مختلف و اباطیل گوناگون شود و وقت خود را صرف اموری کند که نقشی برای کسب کمالات انسامی او ندارد . بلکه مطابق با ذوق خود به مطالعه ی تاریخ و سیر در سرگذشت علماء و صلحاء نماید . و یا اینکه در کتاب هایی گشت و گذار نماید که پیرامون عجائب و غرائب نظام آفرینش به خصوص بدن طبیعی نگاشته شده اند ، به دستورات طبّی مراجعه کند ، خواصّ گیاهان را مطالعه نماید ، اخلاق حیوانات را بررسی نماید ، و ده ها کار دیگر که هم برای انبساط و ترویح روح مناسب است و هم اینکه وقت صرف نمودن در آن ها موجب بطلان عمر آدمی نمی شود.

اما اینکه از میان داستان ها و قصص ، بلکه به طور کلی از میان تمامی مدرَکات ، کدامیک جزء دانسته های غیر مفید و کدامیک جزء علوم و معارف انسانی به شمار می آیند ، عقل نازنین آدمی در این طریق معرفت ، ‌نعمت بسیار بزرگی به شمار می رود . به طوری که خود به صراحت حکم می کند که کدامیک از افعال او را در نیل به معقولات و مرسلات نظام کمک نموده و کدام یک از افعال مانع و مزاحم ور در این طریق می باشند . لذا هر کسی برای خودش معیار و ممیزان است . و به راحتی می تواند بفهمد که آیا این وقتی که برای تحصیل و یا انجام کاری گذاشته نتیجه ی مطلوبی برای او به همراه داشته است یا نه . بر این اساس منع دینی به عینه همان منع عقلی است و دین غیر از آنچه عقل آدمی بر او حکم می کند ، محدودیّتی برای او قائل نمی شود . در حقیقت بین عقل و شریعت توافق است نه تخالف و این دو هیچ تنازعی با هم ندارند . زیرا که عقل در مسائل فکری قوه ای برای تمایز حق از باطل و در مسائل عملی برای تمایز خیر از شرّ و نافع از مضرّ است و خداوند بدین ودیعه ای که در انسان نهاده او را بر تشخیص صراط مستقیم انسانی از طرق ضلالت و گمراهی تمکّن بخشیده است .

۳ نظر ۹۳/۰۴/۰۲
۹۱۰ بازديد

دنیا چقدر ارزش دارد؟

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :
   لَوْ کَانَتِ الدُّنْیَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ مِثْلَ‏ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ مَا أَعْطَى کَافِراً وَ لَا مُنَافِقاً مِنْهَا شَیْئاً
  اگر دنیا به اندازه بال مگسی نزد خداوند ارزش داشت، چیزی از آن را به کافر و منافق نمی داد.
 

دنیا

منبع: تحف العقول صفحه 40 - بحارالانوار جلد 74 صفحه 142

پس این بیت را با خود زمزمه کن:
من این دنیای فانی را نمی خواهم نمی خواهم
من این لذات آنی را نمی خواهم نمی خواهم
۹ نظر ۹۳/۰۳/۲۰
۱۱۶۰ بازديد

نکاتی از قرآن کریم= آداب شاگرد در برابر استاد

در این مطلب در نظر داریم نکته هایی را از داستان ملاقات حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام در باب آداب شاگرد در برابر استاد از کتاب شریف المیزان نقل کنیم:

فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَ‌حْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُ‌شْدًا ﴿٦٦﴾قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرً‌ا ﴿٦٧﴾وَکَیْفَ تَصْبِرُ‌ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرً‌ا ﴿٦٨﴾قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّـهُ صَابِرً‌ا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرً‌ا ﴿٦٩﴾
سوره کهف

مطلب عجیبى که از این داستان استفاده مى ‏شود رعایت ادبى است که موسى (ع) در مقابل استادش حضرت خضر نموده، و این آیات آن را حکایت کرده است، با اینکه موسى (ع) کلیم اللَّه، و یکى از انبیاى اولوا العزم و آورنده تورات بوده، مع ذلک در برابر یک نفر که مى‏ خواهد به او چیز بیاموزد چقدر رعایت ادب کرده است!. از همان آغاز برنامه تا به آخر سخنش سرشار از ادب و تواضع است، مثلا:

از همان اول تقاضاى همراهى با او را به صورت امر بیان نکرد، بلکه به صورت استفهام آورده و گفت: آیا مى ‏توانم تو را پیروى کنم؟

دوم اینکه همراهى با او را به مصاحبت و همراهى نخواند، بلکه آن را به صورت متابعت و پیروى تعبیر کرد.

سوم اینکه پیروى خود را مشروط به تعلیم نکرد، و نگفت من تو را پیروى مى‏ کنم به شرطى که مرا تعلیم کنى، بلکه گفت: تو را پیروى مى‏ کنم باشد که تو مرا تعلیم کنى.

چهارم اینکه رسما خود را شاگرد او خواند.

پنجم اینکه علم او را تعظیم کرده به مبدئى نامعلوم نسبت داد، و به اسم و صفت معینش نکرد، بلکه گفت" از آنچه تعلیم داده شده‏ اى" و نگفت" از آنچه مى‏ دانى".

ششم اینکه علم او را به کلمه" رشد" مدح گفت و فهماند که علم تو رشد است (نه جهل مرکب و ضلالت).

هفتم آنچه را که خضر به او تعلیم مى‏ دهد پاره‏ اى از علم خضر خواند نه همه آن را و گفت:" پاره ‏اى از آنچه تعلیم داده شدى مرا تعلیم دهى" و نگفت" آنچه تعلیم داده شدى به من تعلیم دهى".

هشتم اینکه دستورات خضر را امر او نامید، و خود را در صورت مخالفت عاصى و نافرمان او خواند و به این وسیله شان استاد خود را بالا برد.

نهم اینکه وعده ‏اى که داد وعده صریح نبود، و نگفت من چنین و چنان مى‏ کنم، بلکه گفت: ان شاء اللَّه به زودى خواهى یافت که چنین و چنان کنم.

و نیز نسبت به خدا رعایت ادب نموده ان شاء اللَّه آورد.

خضر (ع) هم متقابلا رعایت ادب را نموده اولا با صراحت او را رد نکرد، بلکه به طور اشاره به او گفت که: تو استطاعت بر تحمل دیدن کارهاى مرا ندارى.

و ثانیا وقتى موسى (ع) وعده داد که مخالفت نکند امر به پیروى نکرد، و نگفت:" خیلى خوب بیا" بلکه او را آزاد گذاشت تا اگر خواست بیاید، و فرمود:" فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی‏- پس اگر مرا پیروى کردى".

و ثالثا به طور مطلق از سؤال نهیش نکرد، و به عنوان صرف مولویت او را نهى ننمود بلکه نهى خود را منوط به پیروى کرد و گفت:" اگر بنا گذاشتى پیرویم کنى نباید از من چیزى بپرسى" تا بفهماند نهیش صرف اقتراح نیست بلکه پیروى او آن را اقتضاء مى ‏کند.

۱۵ نظر ۹۳/۰۳/۱۶
۱۴۴۴ بازديد

"آه" از اسماء خداست

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:

إِنَّ آه اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آه‏ فَقَدِ اسْتَغَاثَ‏ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

"آه" نامی از نام های خداوند است،

هر کس که آه بگوید ، در حقیقت به خداوند تبارک و تعالی استغاثه و طلب نیاز کرده است.


الهی از من آهی و از تو نگاهی.

۹ نظر ۹۳/۰۳/۱۱
۲۱۴۰ بازديد
روزانه 86400 دلار به حسابتان واریز می شود

روزانه 86400 دلار به حسابتان واریز می شود

فرض کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 دلار به حساب شما واریز می شود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید چون آخر وقت حساب خود به خود خالی می شود! دراین وقت شما چه خواهید کرد؟! البته که سعی میکنید تا آخرین دلار آن را خرج کنید! ...

هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم، بانک زمان. هرروز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه اعتبار ریخته می شود و آخر شب این اعتبار به پایان می رسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود. اینک تصمیم با شماست!


هر چیزی در عالم عوض و جایگزین دارد، اما عمر و وقت انسان دیگر بر نمی گردد و جایگزینی ندارد. جناب شیخ بهایی ابیات زیبایی را در این باره سروده است:

گر نبود خنگ 1 مطلا لگام               زد بتوان بر قدم خویش گام

ور نبود مشربه از زر ناب                با دو کف دست، توان خورد آب

ور نبود بر سر خوان، آن و این                هم بتوان ساخت به نان جوین

ور نبود جامهٔ اطلس تو را               دلق کهن، ساتر تن بس تو را

شانهٔ عاج ار نبود بهر ریش                شانه توان کرد به انگشت خویش

جمله که بینی، همه دارد عوض              در عوضش، گشته میسر غرض

آنچه ندارد عوض، ای هوشیار               عمر عزیز است، غنیمت شمار

متاسفانه اکثری ما قدر این سرمایه ی عظیم را نمی دانیم و وقتمان را صرف اباطیل و لغویات می کنیم و از آن برای  فهم اسرار عالم و نیل به معارف الهی بهره نمی گیریم، در حالی که پس از پایان فرصت محدودمان در این دنیا، راه بسته می شود...

۲۱ نظر ۹۳/۰۳/۰۶
۳۸۲۱ بازديد

فهمیدن حرف هنر است نه رد کردن آن

هنر در فهم حرف بخردان است   نه تعجیل سخن در رد آن است

 بخرد خردمند را گویند. جناب حاجى سبزوارى در اول اسرار الحکم فرمود:

( اى معاشر طالبان علوم حقیقیه و معارف یقینیه و استکشاف اسرار و استبصار نتائج افکار، بدانید که ضنّت نورزیدیم و درج کردیم در این کتاب از لباب علم توحید و صفوه علم اسماء و صفات آنچه را که نوشتنى است بقدر الطاقة البشریة ، باید قدر بدانید و تا مشکلى مى رسد تبادر برد و انکار نکنید که مطالب عالیه را فهمیدن هنر است نه رد و انکار، باید به نفس گفت کما قیل:

اقول لها اذا جثئت و جاشت   مکانک تحمدى او تستریحى 

مثنوى : 

نکته ها چون تیغ فولادیست تیز   گر ندارى تو سپر واپس گریز  

انتهى.)

این بیت از وصیت اشارت است به بیان مذکور جناب حاجى سبزوارى رحمة الله در اسرار الحکم. فتدبر.

۳ نظر ۹۳/۰۳/۰۴
۹۸۲ بازديد

زمین جان انسان

همان طور که زمین کشاورزی باید از علف های هرز عاری باشد، زمین جان انسان هم باید از علف های هرز و آلوده پاک شود.

چطور است که انسان زمین کشاورزی را که محل کشت غذای مادی اوست، وجین می کند، اما زمین جان خود را که محل کاشت غذای حقیقی او یعنی حقایق و اسرار الهی است، از آلودگی ها پاک نمی کند؟!!

شعری تبری (مازندرانی) از حضرت علامه حسن زاده آملی:

برزیگرونّه بدیمه بینجه جار     بینجه جارّه و جین کردنه خوار خوار
مره بأوتنه اى جانه برار     شه دکاشته و جین‏ها کن و خوار دار

ترجمه

برزگران را در زمین کشاورزی دیدم

زمین کشاورزی را به خوبی وجین می کردند

به من گفتند ای برادر جان

کاشته های (جان) خودت را وجین کن و خوب نگهداری کن


(وجین: کندن علف های هرز)

۲ نظر ۹۳/۰۲/۳۰
۸۲۴ بازديد

آیات محبوب

به خاطر مقصودی که داشتم آیاتی که در آن "یحب" بود و این حبّ، مربوط به خدا میشد را استخراج کردم، گفتم شاید برای خوانندگان هم به کار بیاید.



1. وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
سوره بقره - آیه 195

۱ نظر ۹۳/۰۲/۲۶
۱۲۳۷ بازديد

آیات "لا یحب"

به خاطر مقصودی که قصد آن مقصود را کرده بودم، آیاتی که در آن "لا یحب" بود استخراج کردم، گفتم شاید به کار خوانندگان هم بیاید:

1. وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ
سوره بقره - آیه 205

۲ نظر ۹۳/۰۲/۲۶
۲۰۴۷ بازديد

دعای مادر

روزی از ابو سعید ابوالخیر سوال کردند : این حُسن شهرت را از کجا آوردی ؟

ابوسعید گفت : شبی مادر از من آب خواست، دقایقی طول کشید تا آب آوردم، وقتی به کنارش رفتم، خواب، مادر را در ربوده بود، دلم نیامد که بیدارش کنم، به کنارش نشستم تا پگاه، مادر چشمان خویش را باز کرد و وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید، پی به ماجرا برد و گفت: فرزندم، امیدوارم که نامت عالمگیر شود .

بدین سان ابوسعید ابوالخیر مرد خرد و آگاهی و عرفان، شهرت خویش را مرهون یک دعای مادر می داند.
۵ نظر ۹۳/۰۲/۲۴
۱۷۷۷ بازديد