۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جایگاه حقیقی انسان» ثبت شده است

فیلم فوق العاده: سیری در نظام هستی از زمین تا بی نهایت

نظام هستی که مخلوق خداوند است، همانند او نامحدود است و بشر حدی برای آن (و لو در عالم ماده) نمی یابد و از عظمت و وسعت آن انگشت تعجب به دهان می گیرد.

قسمتی از یک مستند را آماده کرده ایم که در آن سفری خیالی در نظام هستی خواهید داشت، سفری که از زمین شروع می شود و به آخرین فضایی که بشر به آن رسیده ختم می شود و در آخر تصویری بسیار جالب از عالم را نمایش می دهد. انسان می بیند که از نظر جسمانی چقدر در این عالم، کوچک و ناچیز است، اما از جهت روحانی و عقلانی اش، هرگز عالم با همه وسعتش قابل مقایسه با او نیست...

پیشنهاد می کنیم این فیلم 10 دقیقه ای را از ببینید.

مشاهده فیلم

دانلود فیلم (45 مگابایت)

جا دارد این حدیث از امام باقر علیه السلام را نقل کنیم:

 گویا تو میبینی که خداوند فقط این یک جهان را خلق نموده است یا می پنداری که خداوند عز و جل غیر از شما بشری را نیافریده است؟ بله به خدا قسم، خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید، و تو در آخر آن عوالم قرار دادی و آن عالم آدمیان است.

و مولوی در مثنوی چه خوش سروده است:

آسمان ها و زمین یک سیب دان

کز درخت قدرت حق شد عیان

تو چو کرمی در میان سیب در

از درخت و باغبانی بی خبر

۱ نظر ۹۴/۰۶/۰۱
۱۸۵۲ بازديد

شباهت انسان و اردک

انسانی که به حقیقت خود را شناخته، می یابد که موطن و جایگاه اصلی او عالم ماده و لذتهای زود گذر آن نیست. مثال زیر را بخوانید:

"ملاى رومى در آخر دفتر دوم مثنوى به عنوان مثال گوید:

 تخم اردک‏ در زیر پر مرغ خانگى رشد مى کند و از قلعه و حصارى که وى را احاطه کرده است به در مى آید و با وجودى که در زیر پر مرغ خانگى بزرگ شده است همین که خود را شناخت که آبى است دایه اش را که مرغ خانگى است ترک مى گوید و به نهر و بحر روى مى آورد، حساب نفس ناطقه انسانى با طبیعت، حساب تخم اردک‏ و مرغ خانگى است که هر چند نفس در ابتداى امرش جسمانیة الحدوث است یعنى در بدو فطرتش قوه اى منطبعه در ماده است ولى بر اثر اعتلاء و اشتداد وجودیش از طبیعت به مسافت سال هاى نورى فاصله مى گیرد که به تجرد برزخى بلکه تجرد عقلى بلکه فوق مقام تجرد مى رسد و نائل به مقام خلافت الهیه بلکه فوق مقام‏ خلافت الهیه مى شود، بلکه در حقیقت تعبیر به مسافت سالهاى نورى و امثال آن بین مجرد و مادى ناروا است که اینگونه تعبیرات بیان اوصاف و نسبت مادى به مادى است.

تخم بطى گرچه مرغ خانگى‏ زیر پر خویش کردت دایگى‏

مادر تو بط آن دریا بدست‏ دایه ات خاکى بدو و خشکى پرست‏

میل دریا که دل تو اندرست‏ آن طبیعت جانت را از مادرست‏

میل خشکى مر ترا زین دایه است‏ دایه را بگذار که او بدرایه است‏

دایه را بگذار بر خشک و بر آن‏ اندر آدر بحر معنى چون بطان‏

گر ترا مادر بترساند ز آب‏ تو مترس و سوى دریا ران شتاب‏

تو بطى بر خشک و برتر زنده اى‏ نى چو مرغ خانه، خانه کنده اى‏

تو زکرمنا بنى آدم شهى‏ هم به خشکى هم به دریا پا نهى‏"

۶ نظر ۹۴/۰۵/۰۷
۱۱۵۴ بازديد