۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عالم ماده» ثبت شده است

معنای شریف صله رحم

حضرت علامه حسن زاده آملی:

رحم انثى را به فارسى زهدان گویند، چه اینکه «زه» به معناى نطفه و بچه و فرزند است، و «دان» در حال ترکیب افاده ظرفیت کند مانند قلمدان.

طبیعت در حقیقت رحم است- یعنى رحم اسمى براى حقیقت طبیعت نیز است چه اینکه هر محصول و مولود طبیعى اعمّ از معدنى و نباتى و حیوانى و انسانى و غیرها در این رحم پرورده مى‏ شوند، و آدمى سرمایه سعادت جاویدانى را در این رحم کسب مى‏ کند.

در حدیث نبوى از حق تعالى حکایت شده است که فرمود: «أنا اللّه و أنا الرحمن خلقت الرحم و شققت لها اسما من اسمی فمن وصلها وصلته و من قطعها قطعته». (ترجمه: من الله و من رحمان هستم، رحم را آفریدم... هر کس با آن رحم صله داشته باشد من با او صله دارم و هر کس آن را قطع کند من با او قطع می کنم.)

و در حدیث دیگر آمده است: «قال الله لها: من وصلک وصلته و من قطعک قطعته».

پس باید به یک معناى لطیف و شریف صله رحم در این مقام توجّه داشت که صله آن معرفت به علوّ مکانت و تفخیم قدر آن است چه اینکه انسان در این رحم- که مراد طبیعت است- متکوّن شده است، کسب معارف مى ‏کند و با تحصیل دو بال علم و عمل به مدارج والا ارتقا مى ‏یابد؛ و قطع آن- اعنى قطع رحم- که طبیعت مراد است- از دراء آن و بخس حق آن و کفران و ناسپاسى کردن بدین نعمت گرانمایه و قدر آن ناشناختن است. و چون طبیعت نعمت عام الهى است از رحمت رحمانى مشتق است نه از رحمت رحیمى.

...

در وصف طبیعت گفته‏ ام:

مکن این نکته را از من فراموش‏ مپندارى طبیعت هست خاموش‏

 طبیعت تاروپودش جنب و جوش است‏ خموش است و همى اندر خروش است‏

 چه خوش رنگ است آرنگ طبیعت‏ چه خوش وزن است آهنگ طبیعت‏

 طبیعت مخزن اسرار هستى است‏ بیان دفتر ادوار هستى است‏

 طبیعت همچو تو باهوش و گویاست‏ به راه خویشتن پویا و جویاست‏

 سکوت او بود راز نهانى‏ از این رازش چه دانى و چه خوانى‏

 چه گویم از افول و از فروغش‏ چه گویم از غروب و از بزوغش‏

 طبیعت هست دائم در جهیدن‏ براى رتبه بهتر رسیدن‏

 طبیعت خود رحم مى ‏باشد اى دوست‏ ز رحمن است مشتق و چه نیکوست‏

 مکن قطع رحم مى ‏باش هشیار عزیزم حرمت مامت نگهدار

طبیعت یکسره عشق و شعور است‏ طبیعت طلعت الله نور است‏

 برو برخوان «اتینا طائعین» را جواب آسمانها و زمین را

 بیا اندر طبیعت بین خدا را پدیدآرنده ارض و سما را

 در این باغ طبیعت اى دل آگاه‏ ز هر شاخى شنو «إنّى أنا الله»

 در این باغ دل را یک ورق نیست‏ که تاروپودش از آیات حق نیست‏

 نما گشتى در این باغ الهى‏ نمایندت همه اشیاء کما هى‏

۳ نظر ۹۴/۰۶/۰۲
۱۳۱۹ بازديد

فیلم فوق العاده: سیری در نظام هستی از زمین تا بی نهایت

نظام هستی که مخلوق خداوند است، همانند او نامحدود است و بشر حدی برای آن (و لو در عالم ماده) نمی یابد و از عظمت و وسعت آن انگشت تعجب به دهان می گیرد.

قسمتی از یک مستند را آماده کرده ایم که در آن سفری خیالی در نظام هستی خواهید داشت، سفری که از زمین شروع می شود و به آخرین فضایی که بشر به آن رسیده ختم می شود و در آخر تصویری بسیار جالب از عالم را نمایش می دهد. انسان می بیند که از نظر جسمانی چقدر در این عالم، کوچک و ناچیز است، اما از جهت روحانی و عقلانی اش، هرگز عالم با همه وسعتش قابل مقایسه با او نیست...

پیشنهاد می کنیم این فیلم 10 دقیقه ای را از ببینید.

مشاهده فیلم

دانلود فیلم (45 مگابایت)

جا دارد این حدیث از امام باقر علیه السلام را نقل کنیم:

 گویا تو میبینی که خداوند فقط این یک جهان را خلق نموده است یا می پنداری که خداوند عز و جل غیر از شما بشری را نیافریده است؟ بله به خدا قسم، خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید، و تو در آخر آن عوالم قرار دادی و آن عالم آدمیان است.

و مولوی در مثنوی چه خوش سروده است:

آسمان ها و زمین یک سیب دان

کز درخت قدرت حق شد عیان

تو چو کرمی در میان سیب در

از درخت و باغبانی بی خبر

۱ نظر ۹۴/۰۶/۰۱
۱۸۵۱ بازديد

شباهت انسان و اردک

انسانی که به حقیقت خود را شناخته، می یابد که موطن و جایگاه اصلی او عالم ماده و لذتهای زود گذر آن نیست. مثال زیر را بخوانید:

"ملاى رومى در آخر دفتر دوم مثنوى به عنوان مثال گوید:

 تخم اردک‏ در زیر پر مرغ خانگى رشد مى کند و از قلعه و حصارى که وى را احاطه کرده است به در مى آید و با وجودى که در زیر پر مرغ خانگى بزرگ شده است همین که خود را شناخت که آبى است دایه اش را که مرغ خانگى است ترک مى گوید و به نهر و بحر روى مى آورد، حساب نفس ناطقه انسانى با طبیعت، حساب تخم اردک‏ و مرغ خانگى است که هر چند نفس در ابتداى امرش جسمانیة الحدوث است یعنى در بدو فطرتش قوه اى منطبعه در ماده است ولى بر اثر اعتلاء و اشتداد وجودیش از طبیعت به مسافت سال هاى نورى فاصله مى گیرد که به تجرد برزخى بلکه تجرد عقلى بلکه فوق مقام تجرد مى رسد و نائل به مقام خلافت الهیه بلکه فوق مقام‏ خلافت الهیه مى شود، بلکه در حقیقت تعبیر به مسافت سالهاى نورى و امثال آن بین مجرد و مادى ناروا است که اینگونه تعبیرات بیان اوصاف و نسبت مادى به مادى است.

تخم بطى گرچه مرغ خانگى‏ زیر پر خویش کردت دایگى‏

مادر تو بط آن دریا بدست‏ دایه ات خاکى بدو و خشکى پرست‏

میل دریا که دل تو اندرست‏ آن طبیعت جانت را از مادرست‏

میل خشکى مر ترا زین دایه است‏ دایه را بگذار که او بدرایه است‏

دایه را بگذار بر خشک و بر آن‏ اندر آدر بحر معنى چون بطان‏

گر ترا مادر بترساند ز آب‏ تو مترس و سوى دریا ران شتاب‏

تو بطى بر خشک و برتر زنده اى‏ نى چو مرغ خانه، خانه کنده اى‏

تو زکرمنا بنى آدم شهى‏ هم به خشکى هم به دریا پا نهى‏"

۶ نظر ۹۴/۰۵/۰۷
۱۱۵۳ بازديد

انسانها همانند بچه لاکپشت ها هستند

یک لاک پشت مادر به سمت ساحل می آید و زمین را می کند و در زیر خاک حدود 700 تخم قرار می دهد. حدود 45 تا 75 روز بعد بچه لاکپشتها از تخم خارج میشوند و سر از خاک بیرون می آورند.

این بچه لاک پشتها برای بقاء و زنده ماندن باید به سرعت به سمت دریا حرکت کنند تا از گزند دشمنان بسیاری که در کمینشان هستند، رهایی بیابند. در راه مارها، خرچنگها، کلاغها، پرنده های ماهیخوار، عقابها و...، همه در کمین آن ها هستند. از بین این همه تنها تعداد اندکی می توانند به دریا برسند، اما این تازه شروع مشکلات جدید است و در دریا هم هزاران سختی و رهزن مزاحم حیاتشان می شوند. تا حدی که از این 700 بچه لاک پشت فقط حدود 1 درصدشان به بلوغ و کمال میرسند و ما بقی از بین می روند. (مشاهده فیلم، بسیار زیبا)
قطعا درنظر اول این فکر به ذهنمان می آید که چقدر این لاکپشتها سرنوشت بدی دارند و از این تعداد کثیرشان فقط این مقدار به کمال میرسند، اما اگر دقت کنیم این موضوع درباره ما انسان ها هم صادق است.
 کمال یک لاکپشت رسیدن به حد بلوغ و قابلیت تولید مثل و بچه دار شدن است، اما کمال یک انسان، فقط بزرگ شدن و تولید مثل و بچه داری و ... نیست، زیرا انسان علاوه بر این جنبه مادی اش، گوهری دارد که دیگر موجودات عالم ندارند. انسان دارای نفس و جانی است که اصلا سایر موجودات، حتی قابلیت قیاس با آن را ندارند. کمال حقیقی انسان، وصل به حق متعال است که از راه شرع و دین مقدس تبیین شده است و فقط نفس انسان در عالم چنین قابلیتی را دارد.
حالا اگر بخواهیم محاسبه کنیم، از بین این همه انسان، فقط درصد بسیار اندکی به کمال میرسند و سایرین مانند بچه لاکپشتها به سبب رهزن هایی که در مسیر زندگانی شان به وجود می آید می میرند.
رهزن های بچه لاک پشت، مار و خرچنگ و کلاغ و عقاب و.. است و رهزن انسان مال و قدرت و شهوت و ...، آن رهزن ها بچه لاک پشت را از عالم ماده رها میکنند و این رهزن ها انسان را بیشتر به ماده می چسبانند، آن رهزنها چند روز حیات مادی را از بچه لاکپشت میگیرند و این رهزن ها حیات ابدی انسان را نابود می کنند، آن رهزن ها حیوانی را می کشند و این رهزن ها انسانی را حیوان می کنند، و در آخر آن رهزن ها لاک پشتی را نابود کرده اند و این رهزنها بهترین موجود عالم را. و این کجا و آن کجا...
الا ای طایر قدسی در این ویرانه برزن ها
بسی دام است و دیو و دد، بسی غول است و رهزنها
در این جای مخوف ای مرغ جان ایمن کجا باشی؟
گذر زین جای نا امن و نِما رو سوی مأمنها

در این کوی و در این برزن، چه پیش آمد تو را رهزن
به یک دو دانه ی ارزن فرو ماندی ز خرمنها

 انسانی که کمال انسانی اش را با کسب صفات رذیله از دست داده است، انسان نیست و حیوانی است که در ظاهر انسانی است و هر چه ظاهرش را بیاراید، باطنش لجن زار است. این چنین انسانی در حقیقت زنده نیست و مانند بچه لاک پشتها مرده است، هر چند به ظاهر راه برود و بخورد و بیاشامد و بخوابد و ...
 أناس کنسناس‏ وحوش بهائم
أضلّ من الأنعام دون البهیمة
و لو کشف عنک الغطاء لتبصر
سباعا ذئابا أو ضباعا بغیضة

ترجمه: مردمی که بسان نسناس از وحوش و بهائم هستند، گمراه تر از چهارپایان و پست تر از بهیمه ها. و اگر پرده از جلوی چشمان تو برداشته شود هر آینه می بینی، درندگانی گرگ و کفتار گونه در بیشه هستند.
أَوَمَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورً‌ا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِ‌جٍ مِّنْهَا ۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِ‌ینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (سوره انعام،122).
 آیا کسى که مرده‌ بود و زنده‌ اش گردانیدیم و براى او نورى پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، چون کسى است که گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون‌ آمدنى نیست؟ این گونه براى کافران آنچه انجام مى‌دادند زینت داده شده است.
حال شما بگویید چند درصد انسان ها زنده اند و به بلوغ و کمال رسیده اند؟!!
۸ نظر ۹۴/۰۲/۲۶
۱۷۳۷ بازديد