خوش آمد باز شهر الله خوش آمد ندای عرشی صوموا تصحوا ؛ خوش آمد همدم شب زنده داران بود در این صدف دُرّ یتیمی فرود آمد به شهر الله قرآن نه قرآن بلکه دیگر مصحف حق مهی گسترده در وی خوان یزدان در این مه میهمانان خدائیم برای خلوت دلداده عشق حسن از ذوق ادراکش سراید 25 شعبان 1348شمسی، دیوان اشعار علامه حسن زاده آملی
برای مردم آگه خوش آمد
ز میر کاروان ره خوش آمد
چو یار مهربان از ره خوش آمد
فروزانتر ز مهر و مه خوش آمد
ز هفتم آسمان به به خوش آمد
در او نازل شده خه خه خوش آمد
ندارد منع این درگه خوش آمد
خدایا این مبارک مه خوش آمد
سر شب تا سحر صد ره خوش آمد
خوش آمد باز شهر الله خوش آمد
ای که دوری ز یار یعنی چه؟
می بری انتظار یعنی چه؟
آفتابی چنین درخشنده
دیده ها در غبار یعنی چه؟
تو بپرسی ز یار و من او را
دارم اندر کنار یعنی چه؟
من پی صید عشق و عشق مرا
می نماید شکار یعنی چه؟
هر دمی عالمی دگر بینم
از تجلّی یار یعنی چه؟
واحدی جلوه کرد و شد پیدا
عدد بی شمار یعنی چه؟
من به یارم شناختم یارم
تو به نقش و نگار یعنی چه؟
ذرّه ای نیست در همه عالم
نبود بی قرار یعنی چه؟
همه در کار یار حیران اند
از صغار و کبار یعنی چه؟
عابدان مست حور و غِلمان اند
عارفان مست یار یعنی چه؟
نیست در فکر خویشتن یک تن
در میان هزار یعنی چه؟
دیده دیدار یار ار خواهد
نبود اشکبار یعنی چه؟
ای که خواهی کمال و از دنیا
نشوی بر کنار یعنی چه؟
آن که گر آدم است و می خواهد
آدمی را فگار یعنی چه؟
ای به غفلت سر آمده عمرت
نیستی شرمسار یعنی چه؟
حسن ار وصل یار را خواهد
نبود راه وار یعنی چه؟
دیوان اشعار حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله ، ص 136 و 137
اما اینکه از میان داستان ها و قصص ، بلکه به طور کلی از میان تمامی مدرَکات ، کدامیک جزء دانسته های غیر مفید و کدامیک جزء علوم و معارف انسانی به شمار می آیند ، عقل نازنین آدمی در این طریق معرفت ، نعمت بسیار بزرگی به شمار می رود . به طوری که خود به صراحت حکم می کند که کدامیک از افعال او را در نیل به معقولات و مرسلات نظام کمک نموده و کدام یک از افعال مانع و مزاحم ور در این طریق می باشند . لذا هر کسی برای خودش معیار و ممیزان است . و به راحتی می تواند بفهمد که آیا این وقتی که برای تحصیل و یا انجام کاری گذاشته نتیجه ی مطلوبی برای او به همراه داشته است یا نه . بر این اساس منع دینی به عینه همان منع عقلی است و دین غیر از آنچه عقل آدمی بر او حکم می کند ، محدودیّتی برای او قائل نمی شود . در حقیقت بین عقل و شریعت توافق است نه تخالف و این دو هیچ تنازعی با هم ندارند . زیرا که عقل در مسائل فکری قوه ای برای تمایز حق از باطل و در مسائل عملی برای تمایز خیر از شرّ و نافع از مضرّ است و خداوند بدین ودیعه ای که در انسان نهاده او را بر تشخیص صراط مستقیم انسانی از طرق ضلالت و گمراهی تمکّن بخشیده است .
هر کسى سفره خود و مهمان سفره خود است. و بعبارة أخرى: هر کس زارع و مزرعه خودش است و نیات و علوم و اعمالش بذرهایش بنگر تا در مزرعه خویش چه کاشتهاى که على التحقیق علم و عالم و معلوم و عمل و عامل و معمول اتحاد وجودى دارند و آن تویى.
در قول حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: الدنیا مزرعة الاخرة و در کلام جناب وصى علیه السلام به حارث همدانى: انت مع من احببت و نظائر اینگونه احادیث صادر از اهل بیت عصمت و وحى دقت کن.
هزار و یک نکته، نکته566، حضرت علامه حسن زاده آملی
غزل: عشق پاک
دیوان حضرت علامه حسن زاده آملی
برای دریافت در اندازه اصلی روی تصویر کلیک کنید:
من این دنیای فانی را نمیخواهم نمیخواهم
من این لّذات آنی را نمیخواهم نمیخواهم
به جز محبوب یکتایم نمیدانم نمی دانم
به جز آن یار جانی را نمیخواهم نمیخواهم
به جز راه وصالش را نمیپویم نمیپویم
جز این ره کامرانی را نمیخواهم نمیخواهم
به فطرت عشق پاکش را به دل دارم به دل دارم
دگر معشوق ثانی را نمیخواهم نمیخواهم
دلم از وی نشانی را به من داده به من داده
ز دیگر کس نشانی را نمیخواهم نمیخواهم
به جز بار حضوری را نمی یارم نمی یارم
سبکبارم، گرانی را نمیخواهم نمیخواهم
به جان درد و غم او را خریدارم خریدارم
ز غیرش مهربانی را نمیخواهم نمیخواهم
دل بشکسته میخواهد ندانستم ندانستم
دگر من شادمانی را نمیخواهم نمیخواهم
به جز قرآن کتابی را نمیخوانم نمیخوانم
به جز سبع المثانی را نمی خواهم نمی خواهم
علی و آل پاکش را پذیرفتم پذیرفتم
فلانی و فلانی را نمیخواهم نمیخواهم
حسن را در لقای خود نگهدارش نگهدارش
که بی تو زندگانی را نمیخواهم نمیخواهم
۹ ۴ ۵ ۶ ۲ ۴ ۵ ۷ ۹ ۵ ۶ ۳ ۶ ۱ ۶ ۱ ۳ ۱ ۰ ۲ --------------- ۰ ۵ ۷ ۷ ۱ |
هنر در فهم حرف بخردان است نه تعجیل سخن در رد آن است
بخرد خردمند را گویند. جناب حاجى سبزوارى در اول اسرار الحکم فرمود:
( اى معاشر طالبان علوم حقیقیه و معارف یقینیه و استکشاف اسرار و استبصار نتائج افکار، بدانید که ضنّت نورزیدیم و درج کردیم در این کتاب از لباب علم توحید و صفوه علم اسماء و صفات آنچه را که نوشتنى است بقدر الطاقة البشریة ، باید قدر بدانید و تا مشکلى مى رسد تبادر برد و انکار نکنید که مطالب عالیه را فهمیدن هنر است نه رد و انکار، باید به نفس گفت کما قیل:
اقول لها اذا جثئت و جاشت مکانک تحمدى او تستریحى
مثنوى :
نکته ها چون تیغ فولادیست تیز گر ندارى تو سپر واپس گریز
انتهى.)
این بیت از وصیت اشارت است به بیان مذکور جناب حاجى سبزوارى رحمة الله در اسرار الحکم. فتدبر.
همان طور که زمین کشاورزی باید از علف های هرز عاری باشد، زمین جان انسان هم باید از علف های هرز و آلوده پاک شود.
چطور است که انسان زمین کشاورزی را که محل کشت غذای مادی اوست، وجین می کند، اما زمین جان خود را که محل کاشت غذای حقیقی او یعنی حقایق و اسرار الهی است، از آلودگی ها پاک نمی کند؟!!
شعری تبری (مازندرانی) از حضرت علامه حسن زاده آملی:
برزیگرونّه بدیمه بینجه جار بینجه جارّه و جین کردنه خوار خوار
مره بأوتنه اى جانه برار شه دکاشته و جینها کن و خوار دار
ترجمه
برزگران را در زمین کشاورزی دیدم
زمین کشاورزی را به خوبی وجین می کردند
به من گفتند ای برادر جان
کاشته های (جان) خودت را وجین کن و خوب نگهداری کن
(وجین: کندن علف های هرز)