شباهت انسان و اردک

انسانی که به حقیقت خود را شناخته، می یابد که موطن و جایگاه اصلی او عالم ماده و لذتهای زود گذر آن نیست. مثال زیر را بخوانید:

"ملاى رومى در آخر دفتر دوم مثنوى به عنوان مثال گوید:

 تخم اردک‏ در زیر پر مرغ خانگى رشد مى کند و از قلعه و حصارى که وى را احاطه کرده است به در مى آید و با وجودى که در زیر پر مرغ خانگى بزرگ شده است همین که خود را شناخت که آبى است دایه اش را که مرغ خانگى است ترک مى گوید و به نهر و بحر روى مى آورد، حساب نفس ناطقه انسانى با طبیعت، حساب تخم اردک‏ و مرغ خانگى است که هر چند نفس در ابتداى امرش جسمانیة الحدوث است یعنى در بدو فطرتش قوه اى منطبعه در ماده است ولى بر اثر اعتلاء و اشتداد وجودیش از طبیعت به مسافت سال هاى نورى فاصله مى گیرد که به تجرد برزخى بلکه تجرد عقلى بلکه فوق مقام تجرد مى رسد و نائل به مقام خلافت الهیه بلکه فوق مقام‏ خلافت الهیه مى شود، بلکه در حقیقت تعبیر به مسافت سالهاى نورى و امثال آن بین مجرد و مادى ناروا است که اینگونه تعبیرات بیان اوصاف و نسبت مادى به مادى است.

تخم بطى گرچه مرغ خانگى‏ زیر پر خویش کردت دایگى‏

مادر تو بط آن دریا بدست‏ دایه ات خاکى بدو و خشکى پرست‏

میل دریا که دل تو اندرست‏ آن طبیعت جانت را از مادرست‏

میل خشکى مر ترا زین دایه است‏ دایه را بگذار که او بدرایه است‏

دایه را بگذار بر خشک و بر آن‏ اندر آدر بحر معنى چون بطان‏

گر ترا مادر بترساند ز آب‏ تو مترس و سوى دریا ران شتاب‏

تو بطى بر خشک و برتر زنده اى‏ نى چو مرغ خانه، خانه کنده اى‏

تو زکرمنا بنى آدم شهى‏ هم به خشکى هم به دریا پا نهى‏"

۶ نظر ۹۴/۰۵/۰۷
۱۱۶۱ بازديد

دانلود مستند: خانواده و تربیت فرزند در سیره زندگانی علامه حسن زاده آملی

مستند سفره های آسمانی که از شبکه سوم سیما پخش میشود، بخشی از برنامه روز 3 مرداد 1394 را به سخنانی از فرزند گرامی علامه حسن زاده آملی، جناب حجت الاسلام عبدالله حسن زاده اختصاص داد. ایشان در این فیلم فرمایشات و خاطرات شیرینی را از علامه حسن زاده نقل می کنند که غالبا در موضوع خانواده و تربیت فرزندان می باشد.

میتوانید این مستند را از لینک زیر دریافت کنید.

۱ نظر ۹۴/۰۵/۰۴
۲۳۲۵ بازديد

توضیحاتی از علامه حسن زاده آملی درباره نظریه نسبیت

آلبرت اینشتین‏"Albert Einstein" نخستین کسى نیست که عقیده نسبیّت را اظهار داشته است، پیش از وى «منکوسکى» و «لوزنتر» و «پوانکاره» و دیگران، عقیده نسبیت را اظهار داشته ‏اند. و لیکن اینشتین‏ به واسطه اطلاع زیاد بر ریاضیات عالیه از یک طرف، و دست داشتن در فلسفه از طرف دیگر، نظریه نسبیّت را به ثبوت رسانید، و به وسیله قواعد و حسابهاى ریاضى ثابت نمود که احکام و قضایاى علمى، نسبى است. اینشتین‏ دوازده صفحه در شرح نظریه خود نوشت و در ظرف پانزده سال 3775 کتاب و رساله در شرح این دوازده صفحه نوشته شده است. (1)

درست است که صدر المتألهین (ملاصدرا) در مباحث حرکت به بعد چهارم از ابعاد چهارگانه جسم به نام «زمان» تصریح مى ‏کند، ولى چنانکه شایسته این بحث بود و کشف این امر آن را ایجاب مى‏ کرد درباره آن سخن نگفته و به اجمال برگزار نموده است، در حالى که پیش از کشف نسبیت «انیشتین‏» و اینکه زمان بعد چهارم جسم است، این مسأله در فلسفه صدر المتألهین پى ‏ریزى شده و حضرت استاد (علامه طباطبایی) با تشریح ابعاد گوناگون حرکت در جوهر، وجود چنین بعدى را براى جسم ضرورى دانسته است. (2)

۴ نظر ۹۴/۰۵/۰۱
۲۷۰۰ بازديد

سفارش مهم امام خمینی به طلاب حوزه های علمیه

شما که امروز در این حوزه ‏ها تحصیل مى ‏کنید و مى ‏خواهید فردا رهبرى و هدایت جامعه را به عهده بگیرید، خیال نکنید تنها وظیفه شما یاد گرفتن مشتى اصطلاحات مى ‏باشد، وظیفه ‏هاى دیگرى نیز دارید. شما باید در این حوزه‏ ها خود را چنان بسازید و تربیت کنید که وقتى به یک شهر یا ده رفتید، بتوانید اهالى آنجا را هدایت کنید و مهذب نمایید. از شما توقع است که وقتى از مرکز فقه رفتید، خود مهذب و ساخته شده باشید، تا بتوانید مردم را بسازید و طبق آداب و دستورات اخلاقى اسلامى آنان را تربیت کنید. اما اگر خداى نخواسته در مرکز علم خود را اصلاح نکردید، معنویات کسب ننمودید، به هر جا که بروید العیاذ باللّه، مردم را منحرف ساخته، به اسلام و روحانیت بدبین خواهید کرد.

شما وظایف سنگینى دارید. اگر در حوزه ‏ها به وظایف خود عمل نکنید و در صدد تهذیب خود نباشید و فقط دنبال فرا گرفتن چند اصطلاح بوده مسائل اصولى و فقهى را درست کنید، در آتیه خداى نخواسته براى اسلام و جامعه اسلامى مضر خواهید بود؛ ممکن است، العیاذ باللّه، موجب انحراف و گمراهى مردم شوید. اگر به سبب اعمال و کردار و رفتار نارواى شما یک نفر گمراه شده از اسلام برگردد، مرتکب اعظم کبایر مى ‏باشید؛ و مشکل است توبه شما قبول گردد. چنانکه اگر یک نفر هدایت یابد، به حسب روایت «بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى‏ تابد». مسئولیت شما خیلى سنگین است. وظایف شما غیر از وظایف عامه مردم مى ‏باشد؛ چه بسا امورى که براى عامه مردم مباح است، براى شما جایز نیست، و ممکن است حرام باشد. مردم ارتکاب بسیارى از امور مباحه را از شما انتظار ندارند، چه رسد به اعمال پست نامشروع، که اگر خداى نخواسته از شما سربزند، مردم را نسبت به اسلام و جامعه روحانیت بدبین مى ‏سازد. درد اینجاست: اگر مردم از شما عملى که بر خلاف انتظار است مشاهده کنند، از دین منحرف مى‏ شوند؛ از روحانیت برمى‏ گردند، نه از فرد. اى کاش از فرد برمى ‏گشتند و به یک فرد بدبین مى‏ شدند. ولى اگر از یک روحانى عملى ناشایست و برخلاف نزاکت ببینند، تجزیه و تحلیل نمى ‏کنند همچنانکه در میان کسبه افراد نادرست و منحرف وجود دارد و در میان اداریها اشخاص فاسد و زشتکار دیده مى ‏شود، ممکن است در میان روحانیون نیز یک یا چند نفر ناصالح و منحرف باشد. لذا اگر بقالى خلاف کند، مى‏ گویند فلان بقال خلافکار است. اگر یک عطار عمل زشتى مرتکب گردد، گفته مى‏ شود فلان عطار زشتکار است. لیکن اگر آخوندى عمل ناشایسته‏اى انجام دهد، نمى ‏گویند فلان آخوند منحرف است، گفته مى ‏شود آخوندها بدند! وظایف اهل علم خیلى سنگین است؛ مسئولیت علما بیش از سایر مردم مى‏ باشد. اگر به اصول کافى‏، کتاب وسائل، به ابواب مربوط به وظایف علما مراجعه کنید، مى ‏بینید تکالیف سنگین و مسئولیتهاى خطیرى براى اهل علم بیان شده است. در روایت است که وقتى جان به حلقوم مى ‏رسد، براى عالم دیگر جاى توبه نیست، و در آن حال توبه وى پذیرفته نمى ‏شود؛ زیرا خداوند از کسانى تا آخرین دقایق زندگى توبه مى ‏پذیرد که جاهل باشند. و در روایت دیگر آمده است که هفتاد گناه از جاهل آمرزیده مى ‏شود پیش از آنکه یک گناه از عالم مورد آمرزش قرار گیرد. زیرا گناه عالم براى اسلام و جامعه اسلامى خیلى ضرر دارد. عوام و جاهل اگر معصیتى مرتکب شود، فقط خود را بدبخت کرده، بر خویشتن ضرر وارد ساخته است؛ لیکن اگر عالمى منحرف شود و به عمل زشتى دست زند، عالمى را منحرف کرده، بر اسلام و علماى اسلام زیان وارد ساخته است.اینکه در روایت آمده که اهل جهنم از بوى تعفن عالمى که‏ به علم خود عمل نکرده متأذى مى‏ شوند ، براى همین است که در دنیا بین عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعه اسلامى فرق بسیار وجود دارد. اگر عالمى منحرف شد، ممکن است امتى را منحرف ساخته به عفونت بکشد. و اگر عالمى مهذب باشد، اخلاق و آداب اسلامى را رعایت نماید، جامعه را مهذب و هدایت مى ‏کند.

 در بعضى از شهرستانهایى که تابستانها به آنجا مى ‏رفتم، مى ‏دیدم اهالى آن بسیار مؤدب به آداب شرع بودند. نکته ‏اش این بود که عالم صالح و پرهیزکارى داشتند. اگر عالم ورع و درستکارى در یک جامعه یا شهر و استانى زندگى کند، همان وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان مى‏ گردد، اگر چه لفظا تبلیغ و ارشاد نکند. 

ما اشخاصى را دیده‏ایم که وجود آنان مایه‏ پند و عبرت بوده؛ صرف دیدن و نگاه به آنان باعث تنبه مى ‏شد. هم اکنون در تهران، که فی الجمله اطلاع دارم، محلات آن با هم فرق دارد: در محله‏اى که عالم منزه و مهذبى زیست مى‏ کند، مردمان صالح با ایمانى دارد. در محله دیگر که یک نفر منحرف فاسد معمم شده، امام جماعت گردیده، دکان درست کرده است، مى‏ بینى طایفه‏ اى را فریب داده، آلوده و منحرف ساخته است. همین آلودگى است که از بوى تعفن آن اهل جهنم اذیت مى ‏شوند. این تعفنى است که عالم سوء، عالم بى‏ عمل، عالم منحرف، در همین دنیا به بار آورده، و بوى آن در جهان دیگر شامه اهل جهنم را مى‏ آزارد، نه اینکه در آنجا چیزى به او افزوده باشند؛ آنچه در عالم آخرت واقع مى‏ شود چیزى است که در این دنیا تهیه گردیده است. به ما چیزى خارج از عمل ما نمى ‏دهند. وقتى بنا باشد عالمى مفسده جو و خبیث باشد، جامعه‏اى را به عفونت مى ‏کشد؛ منتهى در این دنیا بوى تعفن آن را شامه ‏ها احساس نمى ‏کند؛ لیکن در عالم آخرت بوى تعفن آن درک مى ‏گردد. ولى یک نفر عوام نمى‏ تواند چنین فساد و آلودگى در جامعه اسلامى به بار آورد. عوام هیچگاه به خود اجازه نمى ‏دهد که داعیه امامت و مهدویت داشته باشد، ادعاى نبوت و الوهیت کند؛ این عالم فاسد است که دنیایى را به فساد مى ‏کشاند: اذا فسد العالِم، فسد العالم.

۱ نظر ۹۴/۰۴/۳۰
۱۲۲۱ بازديد

دو خاطره از علامه حسن زاده آملی درباره استخراج زمان کسوف و عید فطر

دو خاطره (قبل از انقلاب اسلامی) به قلم حضرت علامه حسن زاده آملی در باره استخراج زمان کسوف و عید فطر:
بنده در نه سال از سنه 1337 شمسى تا سنه 1345 تقویم -یعنى سالنامه- استخراج کرده‏ ام. و مأخذ استخراجم زیج بهادرى و زیج الغ بیکى و نسخه‏اى از تسهیل زیج محمّد شاهى بوده است.
 یکى از استادان ریاضى آن زمان دانشگاه تهران که چند سالى است از این نشأت رخت بربسته است در دو واقعه، آشکارا مرا تکذیب کرد که در هردو واقعه صحّت محاسبه من به وقوع پیوست. یکى واقعه کسوفى بود که یک روز یا دو روز قبل از روز وقوع آن در روزنامه اطلاعات وقوع آن را یعنى صحّت محاسبه مرا تکذیب کرده است، و چون کسوف به وقوع پیوست و صحّت محاسبه ما به منصّه ظهور رسید، در فرداى آن روز، در همان روزنامه عذرخواهى کرده‏اند، و ما نیز به احترام اعتذار اعتراضى ننموده ‏ایم. و آن کسوف را جز بنده هیچ‏ مستخرجى خبر نداده بود که بنده متفرد بودم.

واقعه دوم موضوع رؤیت هلال ماه شوالى بود که باز بنده متفرد بودم که ماه مبارک رمضان سلخ ندارد، چون تقویم‏ ها منتشر شده‏ اند، مرحوم استاد آیة الله آقا شیخ محمد تقى آملى به من فرمود: شما یک نفر موافق ندارید، همگى ماه مبارک امسال را تمام مى ‏دانند. عرض کردم من هلال شوال را هم از زیج بهادرى و هم از زیج الغ بیکى به چهارده افق ایران استخراج کرده ‏ام، در نتیجه هلال شوّال در غروب 29 ماه مبارک رمضان در همه این آفاق قابل رؤیت است چنانکه معلوم خواهد شد، و بحمد الله چنان بوده است که به عرض رسانده ‏ایم. در آن زمان مرحوم آیة الله کاشانى رئیس مجلس بود و لکن هیچوقت به مجلس نمى ‏رفت، و دیدار با ایشان و گزارشهاى امور مجلسى در منزلش در پامنار تهران صورت مى‏ گرفت. بدین مناسبت در همان روز عید فطر آن استاد ریاضى معهود با تنى چند به حضورش رسیدند.
مرحوم آقاى کاشانى به او گفت: چطور شده است که فقط یک طلبه ما درست استخراج کرده است؟ آن استاد ریاضى در جوابش این شعر سعدى را خوانده بود:
   گاه باشد که کودک نادان‏         بغلط بر هدف زند تیرى‏
من به تفصیل مشخّصات هلال مذکور را مطابق آفاق یاد شده از دو زیج نام برده با خطاب محترمانه و مؤدّبانه به آن استاد ریاضى به مدیر آن روز اطلاعات داده ‏ام، و لکن از قبول آن خوددارى کرد. و بالأخره قسمتى از آن را روزنامه وظیفه آن روز که هنوز شهرت چشمگیرى کسب نکرده بود به چاپ رسانده بود. شگفت این‏که در ماه مبارک سنه بعد آن من متفرد در سلخ بودم و دیگران متفق که سلخ دارد، و صحّت محاسبه ما به وقوع پیوست که در هیچ ‏جاى ایران ادّعاى رؤیت هلال در غروب 29 رمضان نشد و دو سه واقعه دیگر نیز مشابه همین وقایع پیش آمده است‏.
۱۰ نظر ۹۴/۰۴/۲۵
۱۴۹۰ بازديد

نشانه توکّل

به آن بحر اندوه، آن راسخ‏تر از کوه، آن آفتاب الهى‏، شیخ ابو الحسن خرقانی گفتند:

«نشان توکّل‏ چیست؟»

گفت: «آن که شیر و اژدها و آتش و دریا و بالش، هر پنج تو را یکى بود».

۳ نظر ۹۴/۰۴/۲۱
۱۱۶۰ بازديد

فیلم، عنایت ویژه امام رضا به علامه حسن زاده آملی

واقعه ای بسیار زیبا از ملاقات علامه حسن زاده با امام رضا علیه السلام در رویای سحری و القاء حقیقت علم به ایشان:

ضامن

مشاهده فیلم با کیفیت HD

دانلود فیلم (4مگابایت)

به نقل از خود ایشان از کتاب هزار و یک کلمه، جلد1، صفحه 342:

"در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیادت جمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء - نائل شدم .
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است ، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم .
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم ، سلطان دین رضا - روحى لتربه الفداء، و خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیک بیا!
نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که : بنوش ، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر درس هزار در دیگرى به دوى من گشوده شد.
پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم که :
دوش  وقـت  سحـــر  از  غصه  نجــــاتم  دادند                          وندر  آن  ظلمـــت  شـــب  آب  حیــــاتم  دادند
چه  مبارک  سحرى  بود  و  چه  فرخنده  شبى                       آن  شب  قـــــدر  که  این  تازه  بـــــراتم  دادند

۳ نظر ۹۴/۰۴/۱۹
۱۷۴۹ بازديد

دانلود مستند روایت صنوبر "بیوگرافی علامه حسن زاده آملی"

"روایت صنوبر" مستندی است که برای نمایش گوشه ای از زندگانی علامه ذوالفنون حضرت آیت الله حسن حسن زاده آملی از شبکه های سیما پخش شد. در این مستند زیبا و دیدنی، خاطرات و فرمایشاتی از ایشان و برخی شاگردان ایشان مطرح می شود.

این مستند ابتدا در 4 قسمت از شبکه استانی قم پخش شد که می توانید با کیفیت پایین آن را دانلود کنید. سپس به طور مجدّد در 4 قسمت از شبکه افق پخش شده است که با کیفیت بالا قابل دریافت است. و سری کامل آن در 6 قسمت از شبکه مستند سیما به نمایش در آمد که در ادامه قابل دانلود است.

میتوانید این مستند را از لینکهای زیر دانلود کنید:
(سری کامل مستند در 6 قسمت)
به روز رسانی مهر 94: **قسمت پنجم و ششم اضافه شد**

۱۹ نظر ۹۴/۰۴/۱۳
۱۴۴۶۴ بازديد

دانلود نرم افزار آندروید پندهای حکیمانه علامه حسن زاده آملی

کتاب"پندهای حکیمانه" بیش از 400 نکته مختلف را از کتب و بیانات حضرت علامه حسن زاده آملی جمع آوری و گلچین کرده است. نرم افزار این کتاب شریف، با گرافیکی زیبا توسط شرکت سفیر بیان طراحی شده است و بیش از 5000 بار در سایت کافه بازار دانلود شده است. میتوانید این نرم افزار را از لینک زیر دانلود کنید:

۳ نظر ۹۴/۰۴/۱۲
۳۱۸۱ بازديد

روایتی عرشی در اثبات امامت و وصایت ائمه اطهار

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ذَکَرَ اسْمَهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ أَخْبَرَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ زَیْدِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالُوا:

جَاءَتْ أُمُّ أَسْلَمَ یَوْماً إِلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ فِی مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ فَسَأَلَتْهَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ خَرَجَ فِی بَعْضِ الْحَوَائِجِ وَ السَّاعَةَ یَجِی‏ءُ فَانْتَظَرَتْهُ عِنْدَ أُمِّ سَلَمَةَ حَتَّى جَاءَ ص فَقَالَتْ‏ أُمُ‏ أَسْلَمَ‏ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی قَدْ قَرَأْتُ الْکُتُبَ وَ عَلِمْتُ کُلَّ نَبِیٍّ وَ وَصِیٍ‏- فَمُوسَى کَانَ لَهُ وَصِیٌ‏ فِی حَیَاتِهِ وَ وَصِیٌ‏ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ کَذَلِکَ عِیسَى فَمَنْ وَصِیُّکَ‏ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ وَصِیِّی‏ فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِی وَاحِدٌ ثُمَّ قَالَ لَهَا یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ مَنْ فَعَلَ فِعْلِی هَذَا فَهُوَ وَصِیِّی‏ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى حَصَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَفَرَکَهَا بِإِصْبَعِهِ فَجَعَلَهَا شِبْهَ الدَّقِیقِ ثُمَّ عَجَنَهَا ثُمَّ طَبَعَهَا بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ مَنْ فَعَلَ فِعْلِی هَذَا فَهُوَ وَصِیِّی‏ فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِی فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَأَتَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ وَصِیُ‏ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ نَعَمْ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى حَصَاةٍ فَفَرَکَهَا فَجَعَلَهَا کَهَیْئَةِ الدَّقِیقِ ثُمَّ عَجَنَهَا وَ خَتَمَهَا بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ مَنْ فَعَلَ فِعْلِی هَذَا فَهُوَ وَصِیِّی فَأَتَیْتُ الْحَسَنَ ع وَ هُوَ غُلَامٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا سَیِّدِی أَنْتَ وَصِیُّ أَبِیکَ فَقَالَ نَعَمْ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ وَ أَخَذَ حَصَاةً فَفَعَلَ بِهَا کَفِعْلِهِمَا فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَأَتَیْتُ الْحُسَیْنَ ع وَ إِنِّی لَمُسْتَصْغِرَةٌ لِسِنِّهِ فَقُلْتُ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ وَصِیُّ أَخِیکَ فَقَالَ نَعَمْ یَا أُمَ‏ أَسْلَمَ‏ ائْتِینِی بِحَصَاةٍ ثُمَّ فَعَلَ کَفِعْلِهِمْ فَعَمَرَتْ أُمُ‏ أَسْلَمَ‏ حَتَّى لَحِقَتْ بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ ع فِی مُنْصَرَفِهِ فَسَأَلَتْهُ أَنْتَ وَصِیُّ أَبِیکَ فَقَالَ نَعَمْ ثُمَّ فَعَلَ کَفِعْلِهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.

ترجمه:

جعفر بن زید بن موسى کاظم از پدرش و او از پدرانش ائمه معصومین علیهم السلام چنین نقل کند:
روزى که پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله در منزل ام سلمه بود، ‏ام اسلم خدمت آن حضرت آمد، از ام سلمه پرسید: پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله کجاست؟ گفت: دنبال کارى رفته و الساعه مى‏ آید، او نزد ام سلمه در انتظار نشست تا آن حضرت آمد.

ام‏ اسلم‏ عرض کرد: پدر و مادرم قربانت یا رسول اللَّه! من کتابها را خوانده‏ ام و پیغمبران و اوصیاء را میشناسم. موسى در زمان حیات خود وصى داشت (هارون) و پس از وفاتش وصى‏ دیگرى داشت (یوشع) و همچنین عیسى (وصى زمان حیاتش کالب بن یوفنا و وصى پس از وفاتش شمعون بود) وصى شما کیست اى رسول خدا؟
فرمود: اى ام أسلم وصى من در حیاتم و بعد از وفاتم یکى است، سپس فرمود: اى ام أسلم، هر که این کار مرا کند، او وصى من است، سپس با دست مبارک به سنگریزه‏ اى که در روى زمین بود، زد و آن را با انگشتش مالید تا مانند آردش کرد، آنگاه خمیرش نمود و با خاتمش آن را مهر کرد و فرمود: هر که این کار من کند، او وصى من است در زمان حیات و پس از وفاتم.
من از نزد حضرت بیرون شدم و خدمت امیر المؤمنین علیه السلام رسیدم و عرض کردم: پدر و مادرم به قربانت، شمائید وصى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله؟

فرمود: آرى، اى ام أسلم، سپس با دستش به سنگریزه ‏اى زد و آن را مالید تا مانند آردش کرد، آنگاه آن را خمیر کرد و با خاتمش مهر نمود و فرمود: اى ام اسلم: هر که این کار من کند، او وصى منست.
من نزد حسن علیه السلام آمدم و او هنوز کودکى نابالغ بود، عرض کردم: آقاى من تو وصى پدرت هستى؟
فرمود: آرى، اى ام اسلم و با دست سنگریزه‏ اى را برداشت و مانند کار آن دو حضرت انجام داد.

من از نزدش بیرون آمدم و نزد حسین علیه السلام رسیدم و سنش بنظرم کوچک میرسید، به او عرض کردم: پدر و مادرم بقربانت تو وصى برادرت هستى؟

فرمود: آرى، اى ام أسلم! سنگریزه‏ اى به من ده، آنگاه مانند کار آنها انجام داد.

ام اسلم زنده بود تا بعد از شهادت حسین علیه السلام و برگشتن على بن الحسین بمدینه. خدمت حضرت رسید و پرسید: شما وصى پدرت هستى؟

فرمود: آرى، سپس مانند کار آنها انجام داد صلوات اللَّه- علیهم اجمعین.

***
در زیارت مولودیه حضرت امیرالمومنین علی وصی آمده است:
 "السلام علیک یا خاتم الحصی"
(سلام بر تو ای مهر زننده سنگریزه
)

۴ نظر ۹۴/۰۴/۱۱
۹۳۴ بازديد