۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابن عربی» ثبت شده است

تمثیلات عرفاء برای فهم حقیقت توحید

تمثیلات عرفاء برای فهم حقیقت توحید

ممکن است این پرسش پیش آید که چنان که گفته اند آثار و احکام مختلفند، زیرا مثلا آثار و احکام آتش احراق و اشراق و گرمى است، در صورتى که آثار و احکام آب سیلان و رطوبت و خنکى است و به همین قیاس است سایر اشیا که آثار و احکامشان با یکدیگر مختلفند، در صورتى که وجود حق یک حقیقت است که در آن به هیچ وجه اختلاف و تباین نیست، پس چگونه مبدأ این همه آثار متضاد و متباین مى شود و در یک زمان به صورت همه آنها ظاهر و در یک آن با همه آنها مقارن مى گردد؟
در پاسخ این پرسش، جناب ابن عربى و پیروانش براى تقریب این نکته باریک و ژرف عرفانى به اذهان و عقول مردمان عادى، با توجه به آیه مبارکه  «و له المثل الأعلى فی السماوات و الأرض» ، به ذکر و ایراد امثالى محسوس پرداخته اند که امثال زیر از آن جمله اند:

1. مثال تابش نور بر آبگینه ها: هنگامى که آبگینه ها با رنگها و اندازه ها و اکوان و اوضاع مختلف در برابر آفتاب واقع مى شوند، نور آفتاب بر آن آبگینه ها مى تابد و به آن رنگهاى گوناگون در مى آید و به دیوارى که پشت آن آبگینه هاست مى افتد و با همه آن خصوصیات مختلف در آن دیوار نمایان مى گردد. پس ملاحظه شد با این که نور آفتاب در حد ذات خود از جمیع آن خصوصیات عارى و خالى مى باشد، با وجود این، تمام آن الوان و مقادیر و اوضاع به سبب آن نور ظهور مى یابند نه غیر آن.
پس ظهور آثار مختلف از شى ء واحد که واجد قوابل متعدد مى باشد و نیز مقارنه آن با آنها، جائز و بلکه واقع است که گفته اند:
آفتابى در هزاران آبگینه تافته
پس به رنگ هر یکى تابى عیان انداخته
جمله یک نور است، لیکن رنگهاى مختلف
اختلافى در میان این و آن انداخته 
و یا:
اعیان همه شیشه هاى گوناگون بود
کافتاد بر آن پرتو خورشید وجود
هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود
خورشید در آن هم به همان شکل نمود
وجه تمثیل: اعیان ثابته که گفته شد صور علمى ازلى حقند، به منزله آن آبگینه ها هستند و الوان و اکوان و اوضاع و سایر خصوصیات آنها، مانند آثار و احکام آن اعیانند که اشاره شد، هر یکى از آن اعیان، آثار و احکامى خاص خود دارد که دیگرى آن را ندارد همان طور که آن آبگینه ها هر یکى رنگى، وضعى و شکلى و اندازه اى مخصوص به خود دارد که دیگرى آن را ندارد، و مبدئیت وجود حق تعالى نسبت به آثار و احکام اعیان ثابته در خارج، مانند اشراق نور آفتاب است بر آن آبگینه ها، و دیوارى که پشت آن آبگینه ها مفروض است، به مثابه عالم خارج است که مقابل ذهن است و نورى که به الوان و اشکال آن آبگینه ها درآمده، یعنى انوار مختلف محسوس، به منزله موجودات مختلف خارجى است.
نتایج: از مقال و مثال مذکور مى توان نتایج زیر را به دست آورد:
اولا، هر یک از موجودات خارجى در واقع دو چیز است: یکى اثر عین ثابت و یا ماهیت، و دیگرى مبدأ مقارن آن، بنابراین موجودات خارجى را دو جهت است:
یکى جهت خلقیت و امکان و عبودیت که جهت ماهیت است و آن را فرق گویند و هر کس که این جهت را عین بارى تعالى بداند کافر باشد، که جهت مذکور امکان صرف و عبودیت محض است، و دیگرى جهت مبدئیت که جهت حقیقت وجوب و ربوبیت است و آن را جمع گویند.
ثانیا، نورى که بر دیوار پشت افتاده و به رنگهاى گوناگون ظاهر شده، موجود خارجى است نه غیر آن، و آنچه وقوعش بر دیوار مذکور محقق است، فقط نور است، و رنگهایى که در وى روى نموده است، معدوم موجودنما و موهوم محقق الفناست. نوریت جهت جمع است و لونیت جهت فرق است، و موجود خارجى میان این دو جامع، و در معنى میان وجوب و امکان، واسطه و برزخ است، پس نه واجب ممکن مى شود و نه ممکن واجب مى گردد. جاهلان میان نور و لون و ماهیت و مبدأ فرق نمى گذارند و آنها را یکى مى پندارند، اما عارفان نور را نور، لون را لون، ماهیت را ماهیت و مبدأ را مبدأ مى شناسند، و در نتیجه کثرت را در احکام مى بینند نه در ذات، که به خوبى واقف مى باشند که تکثر و تغیر در احکام در وحدت ذات اثر نمى نماید که ذات، متعالى و متقدس از تکثر و تغیر مى باشد و اگرچه به نظر متکثر و متغیر مى نماید، همان طور که نور، در حقیقت به الوان آبگینه متلون نمى باشد و لو در ظاهر چنین مى نماید. بالاخره عارف کاشف، بین جمع و فرق خلط نمى کند و همچنان عبد را عبد، و رب را رب مى شناسد و مترنم مى شود که:
العبد عبد و الرب رب _  فلا تغالط و لا تخلط
       
2. مثال شراب و جام:
۰ نظر ۹۸/۰۲/۲۷
۱۰۱۴ بازديد
سفر هفتاد ساله به سوی جهنم

سفر هفتاد ساله به سوی جهنم

علامه حسن زاده آملی:

شیخ عارف محیی الدین عربی در باب شصتم فتوحات ، و صدر المتالهین در اسفار روایت نقل کرده اند که :

  • روزی رسول خدا (ص ) با یارانی در مسجد نشسته بودند که آواز سهمگین فرو افتادن چیزی را شنیدند، پس ترسیدند. رسول خدا (ص ) گفت : می دانید آواز چیست؟ گفتند : خدا و رسولش دانایند. رسول خدا (ص ) گفت: سنگی از بالای جهنم هفتاد سال است که افتاده و اینک به قعر جهنم رسیده است و این آواز هولناک از سقوط آن سنگ برخاست. پس هنوز رسول خدا (ص ) از کلام خود فارغ نشده بود که از خانه منافقی صدای گریه اهل و عیالش بلند شد که آن منافق در آن وقت بمرد و هفتاد سال عمر او بود و رسول الله گفت: الله اکبر !

سپس شیخ گوید که :

علمای صحابه از این گفتار رسول خدا (ص ) دریافتند که این حجر (سنگ) آن منافق است و وی از آن روزی که آفریده شد به سوی جهنم می رفت تا آن که عمرش به هفتاد رسید و چون بمرد در قعر جهنم قرار گرفت.
خداوند فرمود : "ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار". پس آن صدا را شنیدند تا عبرت بگیرند.

۱ نظر ۹۵/۰۴/۰۹
۱۲۶۵ بازديد

فیلمی از مزار شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی

فیلمی از مزار شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی، همراه با مختصری از بیوگرافی ایشان،

تدوین و تنظیم توسط وبلاگ قاصدون:


مشاهده و دریافت فیلم:
www.aparat.com/v/GyCJp
۱ نظر ۹۴/۰۴/۰۸
۱۰۸۰ بازديد

اعتقاد حضرت آیت الله قاضی درباره شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی

حضرت علامه حسن زاده آملی درباره عظمت مقام شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی از آیت حق حضرت آیت الله قاضی نقل میکنند:

  • "و کان السید الاجلّ آیه الحقّ نادره الدهر العالم العابد الفقیه المحدّث الشاعر المُلفق العارف المکاشف سیّد العلماء الربّانیّین الحاجّ میرزا علی آقا القاضی التبریزی المتوفی 1366 ه.ق معتقدا فی حقّ الشیخ الاکبر بانّه لیس له عدیل فی آحاد الرعیّه، یعنی لا تجد بعد المعصوم له عدیلا، کما لا یکون بعد الکتاب و السنّه کتاب عدلا لفتوحاته و فصوصه فی بابه."
ترجمه:
سید اجلّ، نادره ی روزگار، عالم عابد، فقیه محدث، شاعر حاذق، عارف مکاشف، سید علمای ربانی، حاج میرزا علی آقا قاضی تبریزی (متوفی 1366 هجری قمری) در حق شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی معتقد بود که در بین آحاد رعیت برای او عدیل و جایگزینی نیست، یعنی بعد از معصوم، برای او عدیلی یافت نمی شود، همانطور که بعد از قرآن و سنّت، کتابی عدیل و هم رتبه ی کتاب فتوحات مکیه و فصوص الحکم او وجود ندارد.
۴ نظر ۹۴/۰۱/۱۳
۱۲۹۴ بازديد