۴ مطلب با موضوع «ادعیه» ثبت شده است

سبب تأخیر استجابت دعای مؤمن

حق تعالی می فرماید که ای بنده من، حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و ناله تو مرا خوش می آید.

مثلا دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض است، خداوند خانه گوید به غلام که زود، بی تاخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛ و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.

ناله مؤمن همی داریم دوست

گو تضرع کن، که این اعزاز اوست

خوش همی آید مرا آواز او

وان (خدایا) گفتن و آن راز او

پیش شاهد باز چون آید دوتن

آن یکی کمپیر و آن یک خوش ذقن

 هر دو نان خواهند، او زوتر فطیر

آرد و کمپیر را گوید که گیر

 وان دگر را که خوش استش قد و خد

کی دهد نان؟ بل به تأخیر افکند

 گویدش بنشین زمانی بی گزند

که به خانه نان تازه می پزند

 چون رسد آن نان گرمش بعد کد

گویدش بنشین که حلوا می رسد

هم بدین فن دار دارش می کند

وز ره پنهان شکارش می کند

که مرا کاری است با تو یک زمان

منتظر می باش، ای خوب جهان

مثل آن کمپیر دان بیگانگان

شاهد خوشروی مثل مؤمنان

۱ نظر ۹۴/۰۶/۲۹
۹۷۷ بازديد

نماز با فضیلت توبه در یکشنبه ماه ذی القعده

«انس بن مالک» می گوید: رسول خدا در یکشنبه ی ماه ذیقعده از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم.

فرمود: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز بخوانید و در هر رکعت یک بار فاتحه الکتاب، سه بار قل هو الله احد و هر کدام از دو سوره معوذتین ( فلق و ناس) را یک بار بخوانید، سپس هفتاد بار استغفار کنید و آن را به « لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» ختم کنید. آن گاه بگویید:

«یا عزیزُ یا غفار، اِغفِر لی ذُنوبی و ذُنوبَ جَمیعِ المُومنینَ و المُومِنات، فَاِنّه لا یَغفِرُ الذُّنوبَ الّا اَنت»

سپس فرمود: هر بنده ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!» و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»

و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مومن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.»

و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گشوده و فراوان خواهد بود.»

و جبرئیل علیه السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»

عرض کردیم: ای رسول خدا، اگر بنده ای این عمل را در غیر این ماه انجام دهد، چه اثری خواهد داشت؟ فرمود: «همانند آن چه توصیف کردم برای او خواهد بود و این سخنان را جبرئیل علیه السلام آنگاه که خداوند مرا به آسمامن (معراج) بر، به من آموخت.»


برگرفته از اقبال العمال سید ابن طاووس
۵ نظر ۹۳/۰۶/۰۸
۱۱۹۱ بازديد

مناجاتی شیرین و دلنشین (علامه حسن زاده آملی)

باسم الله خیر الأسماء وقتى این شوریده را شور و نوایى بود و به زبانى که داشت می ‏گفت:
اى که مرا بدین حسن و بها آفریده ‏اى و چنین جمال و جلال داده ‏اى، مرا به سوى خود بدار.
اى که همه از تو پدید آمدند و به فرمان تو در کارند و در راه خود استوارند این آفریده‏ ات را در کار و راهش هشیارى و استوارى ده.
اى که خورشید را چراغ ایوان این جهان و ماه را شمع شبستان آن گردانیدى، دیدگانم را به نور جمالت فروغ ده و دلم را از تاریکى نادانى برهان.
اى که قندیلهاى ستارگان را در سقف این گنبد مینا چنین آراستى، قندیل قلبم را آویخته به محبت ذات پاکت بدار.
اى که چشم و گوش و دل و زبانم داده ‏اى، نعمت دیدار خود عطایم فرما.
اى آفریدگارم دستم را بگیر تا تنها تو را بینم و سخن تو را بشنوم و دل به تو بازم و زبان را به یاد تو گویا سازم.
اى آفریدگارم خواهم بگویم نمى‏ دانم چه بگویم و خواهم بجویم نمى ‏دانم چه بجویم اینقدر دانم که باید گویاى تو و جویاى تو بود.
اى آفریدگارم طبیب براى دردمندان است اگر تو دردم را دوا نکنى و امیدم را روا نکنى به کجا روم.
آفریدگارم چگونه آفریننده از آفریده غافل است و از وى دور، مرا در حضور بدار و بیداریم ده. اگر آفریننده را خواب در رباید نگهدار آفریده کیست؟ دانم که تو را خواب و پینگى ناید، خواب و خوراک در تو راه ندارد و هر که را خواب و خوراک کمتر است به تو نزدیکتر است، مرا با خود نزدیک گردان. تو دومى ندارى تنهایى مرا به تنهایى خوى ده تا رنگ تو گیرم که تو خوبى و باید به خوبى تن درداد.
آفریدگارا براى خودم نابودى نمى ‏بینم و هستم که هستم و هستم که هستم که «تا» و «الى» و «حتى» با بودم سازگار نیست، یاریم فرما تا در این کشتزار پاک بلد طیّب تخم نیکبختى براى ابدم بکارم، و در این بازار گرم "رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله" سرمایه ‏اى تحصیل کنم که به کارم آید.
آفریدگارا در این دل شب با تو عهد بستم که دهن به هرزه نگشایم، و سخن بیهوده نگویم و در هر کارى جز خشنودى تو نخواهم و در هر حال جز راه تو نپویم.
آفریدگارا من جهان را دریاى بیکرانى مى ‏بینم و خودم را موجى از دریا، وه چه دریایى و چه دریایى، وه چه موجى و چه موجى، اینهمه افواج امواج چه مى ‏کنند مرا به زبان آنها آشنایى ده و مرا از من رهایى ده. خوشا آنانکه نه جهان مى‏ بینند نه امواج.
آفریدگارا جانم را به سوز و گداز بدار و زبانم را به راز و نیاز.
آفریدگارا من کیستم من چرا از خود مى ‏ترسم از کى بپرسم من کیستم جز تو کیست تا حل این معمّا کند و این گره بسته را واکند.
آفریدگارا از پشه آنقدر اندیشه دارم که از پیل، و از مور آن اندازه که از اژدهاى دمان، و از کرم شب‏ تاب همان که از آفتاب، چیست که عجیب نیست؟ رستنی ها همه حیرت ‏آور، حیوانات همه مهیب، کوهها همه عجیب، دریاها همه سهمگین، ستارها همه دلربا و جانفزا، اینهمه از کجا پیدا شدند اصلشان چه قدر زیبا خواهد بود و چقدر بزرگ و توانا خواهد بود؟ همه علمند و شعور، همه هشیارند و بیدار، همه در زمزمه مدح و ثناى تو، همه سر به آستان تو نهاده ‏اند این چه شوکت و سلطنت است و این چه جبروت و عظموت؟
آفریدگارا جسم و جانم داده ‏اى، گوش و زبانم داده‏ اى، نطق و بیانم داده‏ اى، ندانم چى به من نداده‏ اى، توفیقم ده تا اینهمه نعمتها را کفران نکنم، چه از شکر آنها عاجزم و کسى از عهده شکرت برنمى‏ آید.
الهى به نیروى خرد دریافتم که شیرین‏تر از کلام تو کلامى نیست سرّم را به اسرار آن آشنا گردان.
آفریدگارا پادشاهى تو را نتوان به سلطنت و قدرتى تمثیل کرد که اینها سایه ‏اند، هرکه با پادشاه نزدیک‏تر است خشیت او بیشتر است، به عظمت پشگان و مورچگانت سوگند مى ‏دهم که خشیتم ده. اى که یحیى را در صبا حکم بخشیدى‏ و درباره او فرموده‏ اى: "و آتیناه الحکم صبیا"، و عیسى را در کودکى گویا کرده ‏اى که "انى عبد الله" گفت حسن بن عبد الله چهل و چهار ساله را حکم و زبانى ده.
آفریدگارا غبطه فرستادگانت را مى ‏خورم که وقف تو بودند، و از ملائکه عالین لذّت مى ‏برم که مات تواند این آفریده را به خود واقف گردان تا وقف تو و مات تو شود.
آفریدگارا تو پاکى و پاکانت به سویت راه دارند یاریم کن تا همواره تن و جانم پاک باشد.
آفریدگارا جهان را بهشت مى ‏بینم و از زیبایى آن لذت مى ‏برم جمال تو که جهان آفرینى تا چه اندازه دلنشین خواهد بود.
آفریدگارا مى‏ بینم که همه چشم گشوده ‏اند و مرا مى ‏بینند و از من آگهى دارند از روى آنها شرم دارم تا چه رسد از روى تو.
آفریدگارا مرا به سجده‏ هاى طولانى مدد فرما و شب زنده داریم ده که نواى سحر دلسوختگان از نغمه ‏هاى مرغان بهشتى گیراتر است.
۱ نظر ۹۳/۰۶/۰۲
۱۲۲۹ بازديد
چرا حال عبادت نداریم؟

چرا حال عبادت نداریم؟

گفت: برای هر کاری حال دارم، اما هنگام نماز و قرآن و این جور اعمال، بی حال میشم. نمیدونی چرا حال عبادت ندارم؟

گفتم: به خاطر اعمالته.

گفت: یعنی چی؟ منظورت چیه؟

گفتم: یک نگاهی به دعای ابوحمزه ثمالی بنداز، امام سجاد علیه السلام عوامل بی حالی در عبادت را شمردند:

چرا حال عبادت نداریم؟

۳۰ نظر ۹۳/۰۱/۰۷
۵۲۷۰ بازديد