۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

نکاتی از قرآن کریم= آداب شاگرد در برابر استاد

در این مطلب در نظر داریم نکته هایی را از داستان ملاقات حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام در باب آداب شاگرد در برابر استاد از کتاب شریف المیزان نقل کنیم:

فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَ‌حْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُ‌شْدًا ﴿٦٦﴾قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرً‌ا ﴿٦٧﴾وَکَیْفَ تَصْبِرُ‌ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرً‌ا ﴿٦٨﴾قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّـهُ صَابِرً‌ا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرً‌ا ﴿٦٩﴾
سوره کهف

مطلب عجیبى که از این داستان استفاده مى ‏شود رعایت ادبى است که موسى (ع) در مقابل استادش حضرت خضر نموده، و این آیات آن را حکایت کرده است، با اینکه موسى (ع) کلیم اللَّه، و یکى از انبیاى اولوا العزم و آورنده تورات بوده، مع ذلک در برابر یک نفر که مى‏ خواهد به او چیز بیاموزد چقدر رعایت ادب کرده است!. از همان آغاز برنامه تا به آخر سخنش سرشار از ادب و تواضع است، مثلا:

از همان اول تقاضاى همراهى با او را به صورت امر بیان نکرد، بلکه به صورت استفهام آورده و گفت: آیا مى ‏توانم تو را پیروى کنم؟

دوم اینکه همراهى با او را به مصاحبت و همراهى نخواند، بلکه آن را به صورت متابعت و پیروى تعبیر کرد.

سوم اینکه پیروى خود را مشروط به تعلیم نکرد، و نگفت من تو را پیروى مى‏ کنم به شرطى که مرا تعلیم کنى، بلکه گفت: تو را پیروى مى‏ کنم باشد که تو مرا تعلیم کنى.

چهارم اینکه رسما خود را شاگرد او خواند.

پنجم اینکه علم او را تعظیم کرده به مبدئى نامعلوم نسبت داد، و به اسم و صفت معینش نکرد، بلکه گفت" از آنچه تعلیم داده شده‏ اى" و نگفت" از آنچه مى‏ دانى".

ششم اینکه علم او را به کلمه" رشد" مدح گفت و فهماند که علم تو رشد است (نه جهل مرکب و ضلالت).

هفتم آنچه را که خضر به او تعلیم مى‏ دهد پاره‏ اى از علم خضر خواند نه همه آن را و گفت:" پاره ‏اى از آنچه تعلیم داده شدى مرا تعلیم دهى" و نگفت" آنچه تعلیم داده شدى به من تعلیم دهى".

هشتم اینکه دستورات خضر را امر او نامید، و خود را در صورت مخالفت عاصى و نافرمان او خواند و به این وسیله شان استاد خود را بالا برد.

نهم اینکه وعده ‏اى که داد وعده صریح نبود، و نگفت من چنین و چنان مى‏ کنم، بلکه گفت: ان شاء اللَّه به زودى خواهى یافت که چنین و چنان کنم.

و نیز نسبت به خدا رعایت ادب نموده ان شاء اللَّه آورد.

خضر (ع) هم متقابلا رعایت ادب را نموده اولا با صراحت او را رد نکرد، بلکه به طور اشاره به او گفت که: تو استطاعت بر تحمل دیدن کارهاى مرا ندارى.

و ثانیا وقتى موسى (ع) وعده داد که مخالفت نکند امر به پیروى نکرد، و نگفت:" خیلى خوب بیا" بلکه او را آزاد گذاشت تا اگر خواست بیاید، و فرمود:" فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی‏- پس اگر مرا پیروى کردى".

و ثالثا به طور مطلق از سؤال نهیش نکرد، و به عنوان صرف مولویت او را نهى ننمود بلکه نهى خود را منوط به پیروى کرد و گفت:" اگر بنا گذاشتى پیرویم کنى نباید از من چیزى بپرسى" تا بفهماند نهیش صرف اقتراح نیست بلکه پیروى او آن را اقتضاء مى ‏کند.

۱۵ نظر ۹۳/۰۳/۱۶
۱۴۴۳ بازديد

همه چیز درباره شق القمر + تصاویر

یکی از سوالاتی که مطرح است این است که آیا واقعه ای به نام شق القمر و دو نیم شدن ماه اتفاق افتاده است یا خیر؟ و اگر محقق شده به چه کیفیت و در چه زمانی بوده است؟ و آیا دلیلی علمی نیز بر این واقعه وجود دارد یا خیر؟ و چرا همه مردم آن را نقل نکرده اند؟ و...
برای بررسی و حل این سوالات، مطالعه مقاله زیر را پیشنهاد می کنیم:



بیان تاریخی واقعه شق القمر:
شب چهاردهم‌ ماه‌ ذی‌حجه سال هشتم بعثت بود. پیامبر اکرم(ص) در کنار کعبه مشغول عبادت و راز و نیاز با معبود خویش بود. کمی آن طرف‌تر نیز عده‌ای از کفار نشسته بودند که در میان آنان جمعی از سران قریش مانند ابوجهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل‌ و یک‌ یهودی‌ عالم نیز به چشم می‌خوردند، آن‌ها با هم به نزد رسول خدا آمدند و ابوجهل‌ گفت‌: ای ‌محمد اگر در ادعای‌ نبوت‌ خود صادق‌ هستی‌، برای‌ ما نشانه‌ای‌ خارق‌العاده‌ و معجزه‌ای‌ عینی ‌بیاور.
پیامبر(ص‌) فرمود: از من‌ چه‌ می‌خواهید؟ ابوجهل‌ به‌ یهودی ‌روی‌ آورد که‌ چه‌ چیزی‌ غیر ممکن‌ از او بخواهیم‌، مرد یهودی‌ گفت‌: محمد ساحر است‌ هر چه‌ درزمین‌ از او بخواهیم‌ قادر است‌ آن‌ را انجام‌ دهد به‌ او بگو ماه‌ را بشکافد زیرا جادو در آسمان‌ تاثیرنمی‌کند و ساحر را در آن‌ تصرف‌ و اقتداری ‌نیست‌.
ابوجهل‌ گفت‌: شما این‌ ماه‌ را برای‌ ما دو نیم‌ کن‌، آنگاه‌ حضرت‌ رسول‌(ص‌) دعا فرمودند و با انگشت‌ سبابه‌ اشاره‌ای‌ به‌ ماه‌ کرد و ماه ‌را دو نیمه‌ ساخت‌، نصف‌ آن‌ بر جای‌ خودش‌ ماند و نصف‌ دیگر به‌ طرف‌ دیگر رفت‌ و مدتی‌ به‌ همین ‌شکل‌ باقی‌ ماند. ابوجهل‌ پس‌ از مدتی‌ گفت‌: دوباره‌ ماه‌ را به‌ حالت‌ اول‌ برگردان‌. آنگاه ‌حضرت‌ دو نیمه‌‌ی ماه‌ را به‌ هم‌ رسانید و مهتاب ‌یکپارچه‌ شد. مرد یهودی‌ که‌ عالم‌ به‌ دین‌ یهود بود به‌ خاطر این‌ معجزه‌‌ی رسول‌ خدا(ص‌) ایمان ‌آورد، ولی‌ ابوجهل‌ پر کینه‌تر و خشمناک‌تر برافروخت‌ و گفت‌: او چشم‌ ما را به‌ سحر بسته‌ است‌ وبا جادوگردی‌ خیال‌ شق‌القمر را برای‌ ما ایجاد کرد. ابوجهل‌ برای‌ اثبات‌ ادعای‌ خود گفت‌: از مسافران‌ دور و نزدیک‌ می‌پرسیم‌ تا قضیه‌ی شق‌القمرمعلوم‌ شود، قضیه‌ را از آن‌ها پرسیدند، مسافران‌ گفتند: در آن‌ لحظه‌‌ی شب‌، ما شق‌القمر را به‌ چشمان ‌دیدیم‌ ولی‌ باز هم‌ ابوجهل‌ ایمان‌ نیاورد و چنین توجیه‌ کرد که‌ سحر محمد بر مسافران‌ حجاز نیز اثرکرده‌ است‌ و کفار مستکبر قریش‌ نیز تابع‌ ابوجهل شدند.

چنین بود که فرشته‌ی وحی از جانب حضرت حق فرود آمد که:
۲ نظر ۹۳/۰۲/۲۹
۳۳۶۸ بازديد

آیات محبوب

به خاطر مقصودی که داشتم آیاتی که در آن "یحب" بود و این حبّ، مربوط به خدا میشد را استخراج کردم، گفتم شاید برای خوانندگان هم به کار بیاید.



1. وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
سوره بقره - آیه 195

۱ نظر ۹۳/۰۲/۲۶
۱۲۲۷ بازديد

آیات "لا یحب"

به خاطر مقصودی که قصد آن مقصود را کرده بودم، آیاتی که در آن "لا یحب" بود استخراج کردم، گفتم شاید به کار خوانندگان هم بیاید:

1. وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ
سوره بقره - آیه 205

۲ نظر ۹۳/۰۲/۲۶
۲۰۲۲ بازديد
استخراج نیم میلیون حکم از یک شکل هندسی (علامه حسن زاده)

استخراج نیم میلیون حکم از یک شکل هندسی (علامه حسن زاده)

واقعه زیر را بخوانید و خودتان نتیجه گیری کنید:

بنده (علامه حسن زاده) حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتم تا این که کلام کشید به این شکل هندسی (قطاع) (1) من از او، به خاطر غرض الهی که در نظر داشتم ، سوال کردم : عزیز من! از این شکل چند حکم هندسی می توان استفاده کرد؟

گفت : شاید هفت تا ده تا حکم .
گفتم : مثلا بیست تا چطور.
گفت : شاید. ممکن است.
گفتم : دویست تا چطور؟
به من نگاه می کرد که آیا دویست حکم هندسی می توان از آن استنباط کرد و توقف کرد.
گفتم : دو هزار چطور؟ همین طور به من نگاه می کرد. گفتم : دویست هزار تا چطور؟
خیال می کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می زنم . بعد به او گفتم : آقا این خواجه نصیرالدین طوسی کتابی دارد به نام "کشف القناع عن اسرار شکل القطاع" و جناب خواجه از این یک شکل، چهار صد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسی استنباط کرده ، یعنی قریب نیم میلیون.

بعد به او گفتم : این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی ، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده ، شما آن کتاب و خود خواجه را می شناسی ؟

گفت : نخیر.
بعد راجع به شخصیت خواجه مقداری صحبت کردیم و به او گفتم : این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشاه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد: مرا از کنار امام هفتم ، باب الحوائج الی الله ، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبرم در پیشگاه امام هفتم ؛ مثلا نوشته نشود آیت الله و علامه، این امام است ، حجه الله ، قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است ؛ روی قبر من بنویسید:

و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید(2)
(و سگشان بر درگاه دو دست خویش درازکرده)

جناب نظام الدین نیشابورى در شرح خود بر شرح مجسطى وقتى این احکام را از خواجه نقل مى کند، مى نویسد: تعجب مدار از آیه قرآن که

و لو ان ما فى الارض من شجره اقلام والبحر یمده من بعده سبعه ابحر مانفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم (3)

و اگر هر درخت روی زمین (در کف نویسندگان عالم) قلم شود و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب گردد باز نگارش کلمات خدا  ناتمام بماند، که همانا خدا را اقتدار بی‌نهایت و حکمت بی‌پایان است.)

 وقتى از یک شکل هندسى مى شود قریب نیم میلیون حکم استنباط کرد، چه مى پندارید درباره کلمات قرآن.

"برای دانلود کتاب شریف کشف القناع عن اسرار شکل القطاع کلیک کنید."

۴۰ نظر ۹۳/۰۲/۰۷
۱۱۹۲۶ بازديد
چرا حال عبادت نداریم؟

چرا حال عبادت نداریم؟

گفت: برای هر کاری حال دارم، اما هنگام نماز و قرآن و این جور اعمال، بی حال میشم. نمیدونی چرا حال عبادت ندارم؟

گفتم: به خاطر اعمالته.

گفت: یعنی چی؟ منظورت چیه؟

گفتم: یک نگاهی به دعای ابوحمزه ثمالی بنداز، امام سجاد علیه السلام عوامل بی حالی در عبادت را شمردند:

چرا حال عبادت نداریم؟

۳۰ نظر ۹۳/۰۱/۰۷
۵۲۷۰ بازديد

سرمشق گرفتن از قرآن، شهید برونسی

فرزندانم خوب به قرآن گوش کنید و خودتان را به قرآن متصل کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید ولی فرزندان من، باید به اینهایی که می‌گویم شما خوب عمل کنید این تکلیفی است برعهده شما.
نگویید آنان را که کشته می‌شوند در راه خدا مردگانند بلکه زنده‌اند ایشان، ولی شما در نمی‌یابید...
و هر آینه فرزندانم خدا شما را به این آیات قرآن آزمایش می‌کنند، حواستان جمع باشد، خیلی خوب جمع باشد و همیشه آیات قرآن را زمزمه بکنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.
...
فرزندان عزیزم، از قرآن مدد بجویید و از قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید، این هدف قرآن است و این هدف همه انبیاء خداست. من که این آیات را برای شما می‌خوانم از صمیم قلب می‌خوانم. چند شب دیگر به طرف دشمن روانه می‌شوم و اگر برنگشتم امیدوارم که شما به قرآن بپیوندید و به این وصیت‌هایی که من کردم عمل کنید و من هنوز هم صحبت دارم. باید به شما تذکر بدهم.
 ای فرزندانم، باز شما را به قرآن توصیه می‌کنم، هیچ راهی بهتر از راه قرآن نیست.
۵ نظر ۹۳/۰۱/۰۷
۹۲۶ بازديد

قرائت سوره مریم با صوت دلنشین علامه طباطبایی

در این پست تلاوت سوره ی مبارکه مریم را با صوت حزین و دلنشین علامه طباطبایی رحمه الله علیه قرار داده ایم.

برای دانلود یا استماع آنلاین به ادامه مطلب مراجعه کنید.

استماع آنلاین:

۱۵ نظر ۹۲/۱۲/۱۹
۳۹۵۰ بازديد

هدف خلقت انسان و نظام عالم چیست؟

تنها هدفی که برای خلقت عالم متصور است و قرآن هم این هدف را به عنوان اساسی ترین هدف خلقت عالم ذکر نموده،همان انسان سازی است. هدف از ایجاد زمین و آسمان،آفتاب و ماه،موجودات مجرد و مادی و...همه این است که از نشأه ی طبیعت ،انسان برخیزد. انسان ثمره نظام هستی است.



هر کس به هر اندازه که از اسماءالهیه در جان او پیاده شود،به همان مقدار به مقام انسانیت نزدیک شده است. یکی از اسماءالهی که در شهیدان عزیز ما تجلی کرده اسم شریف شهید است. ارزش هر انسان به مقدار قرب او به حق تعالی است.

قرآن در رابطه با شهدا میفرماید: "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" کسانی که در راه خداوند به شهادت رسیده اند،مرده مپندارید.چون حیات جان انسان به اسماء الیه است.حیات جان انسان به علوم و معارفی است که از مقام ذات حق در مقام قرب الی الله ،تلقی میکند. بنابراین قرآن میفرماید :"آنهایی که این حیات انسانی را به دست آورده اند مرده مپندارید".گمان نکنید حیات انسان به جسم طبیعی داشتن و به آب و نان خوردن و لباس پوشیدن اوست،بسیاری از انسانها کسانی هستند که در ظاهر حرف میزنند و میخورند و میخوابند،اما در حقیقت انسان نیستند،آنان مرده اند.
۱ نظر ۹۲/۱۲/۱۸
۱۴۲۱ بازديد

چگونه به بالاترین درجات بهشت برسم؟

به نظر شما چطور میتوانیم به بالاترین درجات بهشت برسیم؟ برای یافتن پاسخ این سوال، محضر اهل بیت و قرآن کریم میرویم:
امام علی علیه اسلام به فرزندشان محمد بن حنفیه فرمودند:

واعْلَم أنَّ درجاتِ الجَنَّةِ على عَدَدِ آیات القُرآنِ، فَإذا کانَ یَوْمُ القِیامَةِ یُقال لِقارِئ القُرآنِ‏: اقْرَأ وارْقَ‏ (1)
بدان درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است، در روز قیامت به قاری قرآن گفته می شود:
 بخوان و بالا برو.



سوال:
مگر تعداد آیات قرآن چقدر است که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است؟
جواب:
۳ نظر ۹۲/۱۱/۲۸
۲۳۰۷ بازديد