در شب عاشورا زینب بود و حسین (ع) بود و همه کس و همه چیز.

در شب یازدهم زینب بود و زینب ، باز هم زینب، بانوی بانوان.

در این شب زینب شبان بود ، قافله سالار اسیران بود ، و نقطه اتکاء یتیمان...

مصائب هر چند بسیار سنگین بود و گران، ولی زینب همچون کوهی استوار در برابر مصائب ایستاد و خم به ابرو نیاورد!

به نگهبانی اسیران پرداخت ، به گردآوری زنان و کودکان پرداخت، روان بخش پیکرهای بی روح گردید، نوای بینوایان بود و رمق بی رمقان.

  پس از آن که از این کارها فراغت و از سلامت همه اطمینان حاصل کرد ، به سوی خدا رفت و به عبادت پرداخت. نماز شب به جای آورد...

آنقدر ناتوان و کوفته شده بود که نتوانست ایستاده نماز بخواند . نماز شب را نشسته به جا آورد و با خدای خود به راز و نیاز پرداخت.

زینب، خدایی بود و خدائیان، مصائب و رنجها را اینگونه استقبال می کنند و خم به ابرو نمی آورند ،پــایـدارند و سـپاسـگزار.

السلام علیک با زینب الکبری