۱۰۰ مطلب با موضوع «نکته» ثبت شده است

آیا کم یا زیاد کردن تعداد ذکر اثر آن را از بین می برد؟

آیا کم یا زیاد کردن تعداد ذکر اثر آن را از بین می برد؟

معمولا همه ی ما روزانه اذکاری را به تعداد معین به زبان جاری می کنیم مانند تسبیحات حضرت فاطمه زهرا. اما سوالی که در اینجا پیش می آید این است که اگر این اذکار را کمتر یا بیشتر از حد معین بگوییم، چه می شود؟ در این باب حکایتی مضحک نقل شده است:
"عالمی به مسجد وارد شد. دید یک نفر می گوید (لا سبحان الله لا سبحان الله)! عالم از او پرسید: این چگونه ذکری است؟ گفت: من می خواستم سی و سه مرتبه بگویم سبحان الله، اما اشتباها چهل مرتبه گفتم. اکنون آن هفت مرتبه زیادی را برمی گردانم!"
حال سوال اینجاست، زیاد و یا کم گفتن ذکری با عدد معین اشکال دارد یا خیر؟
و آیا به اثر آن ذکر لطمه می زند؟

پاسخ:
حروف اذکار مانند یک شبح اند اما حقیقت و روح ذکر تعداد آن است که (الحروف اشباح و الاعداد ارواح). برای روشن شدن موضوع نکته ای بسیار مهم از کتاب هزار و یک نکته حضرت علامه حسن زاده می خوانیم:
" باید بدانی که الاعداد ارواح و الحروف اشباح و العدد کاشنان المفتاح، اذا نقصت او زادت لا یفتح الباب و الزیاده علی العدد المطلوب اسراف و النقص منه اخلال"
(معنی: اعداد ارواح و حروف اشباح هستند، و تعداد هر ذکر مانند دندانه های یک کلید است، اگر آن دندانه ها کم یا زیاد شوند در باز نمی شود، و زیادی بر تعداد ذکر اسراف و کم کردن از تعداد ذکر اخلال است.)
یکی از مشایخ روایت می کرد که: در سوره یس اسمی هست که بر طرف می شود به برکت آن کوری مادر زاد و پیسی. او را گفتند که آیا اگر کسی تمام سوره را بخواند نفعی از این مقوله که می گویی به او خواهد رسید؟ جواب داد:
 هر گاه حکیم یک دوا را برای مرضی مقرر کرده باشد و آن دوا در دکان عطاری باشد و مریض برود تمام ادویه ی دکان او را بخورد، آیا نفعی به او خواهد رسید؟" (1)

با توجه به نکاتی که در بالا آمد مشخص می شود که اذکار بدون اعداد مقرر شده، کالبدی بی روح هستند و تصدیق می کند آن که بی روح است نمی تواند زنده کند و اثری بگذارد.
پس نتیجه می گیریم باید اذکار به همان تعدادی که دستور آن داده شده است، گفته شوند، بدون یک عدد زیادی یا کم، مثلا تسبیخات حضرت فاطمه زهرا باید به همان تعداد وارد شده در روایت (34 الله اکبر، 33 الحمدلله، 33 سبحان الله) گفته شود. نکته مهم این است که مبادا دقت در رعایت کردن تعداد اذکار سبب وسواس یا مانع حضور قلب شود.
۳۲ نظر ۹۳/۰۴/۲۷
۱۱۶۹۸ بازديد

علامه حسن زاده: اگر مقدورم بود تمام زبانهای دنیا را فرا میگرفتم

گویا حضرت‌عالی به زبان فرانسه نیز مسلط هستید. درست است؟

زبان هر قوم و فرقه‌ای نردبان رسیدن به معارف آن فرقه است. بنده سرنوشت تحصیلی خیلی پرحرفی دارم، در غزلی راجع به خودم گفته‌ام:

   منم آن تشنه‌ی دانش که گر دانش شود آتش 

 مرا اندر دل آتش همی باشد نشیمن ها


اگر مقدورم بود تمام زبان‌های دنیا را فرا می‌گرفتم. ما روی عشق و علاقه به زبان زمان‌مان که "فرانسه" بود و در آن موقع بسیار رایج بود به فراگیری آن پرداختیم. استادمان علامه شعرانی رحمه الله علیه زبان فرانسه‌اش بسیار قوی بود. کتب طبی را که پیش ایشان می‌خواندیم، از جمله " تشریح" به زبان فرانسه بود. همین کتب طبی و کتب ریاضیات و ... باعث شد که ما زبان فرانسه را دنبال کنیم. بنده کتب ارزشمندی به زبان فرانسوی دارم و آنها را مطالعه می‌کنم.  اگر دستم می‌رسید و با هزاران اگر دیگر، مایل و علاقه‌مند بودم که دیگر زبان‌ها را نیز فرا بگیرم، و از هیچ علمی و زبانی انزجار ندارم. همان طوری که شیخ الرئیس (ابن سینا) فرمود: افرادی که اعتدال مزاج دارند، انزجار برایشان پیش نمی‌آید. شاکرم خدای سبحان را که بنده نیز چنینم.

منبع: کتاب گفتگو با حضرت علامه حسن زاده آملی

۳ نظر ۹۳/۰۴/۲۳
۹۳۶ بازديد

حکایتی شیرین از خوشنویسی

حضرت علامه حسن زاده آملی در رساله شریف خوشنویسی آورده اند:
ا
ستادم مرحوم علامه محمد حسین فاضل تونی -رضوان الله تعالی علیه- از تنگدستی و پریشان روزگاری میرعماد حسنی در آغاز کار، حکایت فرمود که وی به شوق و ذوق فطری و نعمت عشق خدادادی در خطه ی تعلم خط، سیر می کرد. وقتی دو تا نون نوشت و مادرش را داور گرفت که این نون خوش تر است یا آن؟ مادر برآشفت و گفت:
 ((نه این نون، نان می شود و نه آن!))

ولی دیری نگذشت که به برکت ن والقلم، و مفتاح خط و ما یسطرون، ابواب رزق به رویش گشوده شده و بلغ ما بلغ، آری:
  چوحسن خط اندر سر انگشت تست
 کلید رزق اندر مشت توست


منبع: حضرت علامه حسن زاده آملی- رساله ای در خوشنویسی
۸ نظر ۹۳/۰۴/۲۰
۱۱۸۷ بازديد

نکته ای درباره پختگی

هر چه پخته‏ تر شوى، از خامان نپخته ‏تر شنوى.

منبع: هزار و یک نکته، حضرت علامه حسن زاده آملی،نکته 526

۸ نظر ۹۳/۰۴/۱۶
۷۴۳ بازديد

از یک گل یک فوتبالیست به چه جاهایی میرسیم!

در تصویر زیر میبیند که یک گل به ثمر رسیده است. هر شخصی بهره ای از این گل می گیرد، کارشناس فوتبال از این گل یک چیز می فهمد، بازیکن تیم از این گل یک چیزی را درک می کند و من و شمای بیننده هم یک چیز دیگر را و هر کس بهره ای را از این یک حقیقت می گیرد. قطعا آن مطلبی که یک کارشناس فوتبال از یک گل درک کرده است از آنچه که یک بینده عادی فهمیده است متفاوت است. علاوه بر این همان یک گل که یک حقیقت است برای یک نفر شادی را به ارمغان می آورد و برای دیگری غمناک است و شاید برای یک نفر هم بدون نظر و عکس العمل باشد. پس تصدیق می کنید که حقیقت یک گل در فوتبال یک چیز است لکن برداشتها و سطح فهم ها و عکس العملها در قبال آن متفاوت است.

این مثال ساده را زدم تا مقصودم در این مطلب وبلاگ قاصدون ملموس تر شود. مثالی دیگر:

آب هم یک حقیقت است و برای همه مورد استفاده قرار می گیرد که (و انزلنا من السما ماء) اما همین یک حقیقت در گیاه ترتیزک تلخ می شود و در کاهو شیرین، در مار نیش می شود و در زنبور عسل نوش. تمام این موجودات از این یک حقیقت که برای همه شان به یک صورت متبلور بود استفاده کردند اما هر کدام مطابق ذات خودشان آن را تغییر دادند.

جلوتر برویم. قرآن هم یک حقیقت است که بر جان پیامبر نازل شده است اما ننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین إلا خسارا) همین یک حقیقت برای یک نفر مایه شفا و رحمت و برای دیگری سبب خسران است.

مقصودم این است که ما که انسان آفریده شدیم و همان یک حقیقت آب را مطابق ذاتمان به این هیئت ظاهری در آوردیم، سعی کنیم که همان یک حقیقت قرآن و یک حقیقت روزه و یک حقیقت نماز و... نیز در ما نوش شوند نه نیش. فتأمل.

ان شاء الله...

۲۹ نظر ۹۳/۰۴/۱۴
۱۳۷۷ بازديد

من پاداش روزه توام

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ:

الصَّوْمُ‏ لِی‏ وَ أَنَا أجْزِی‏ به

اگر فعل (اجزی) را معلوم بخوانیم یک معنا و اگر این فعل را مجهول بخوانیم معنایی دیگر و البته لطیفتر به دست می آید.

اگر اجزی را معلوم بخوانیم معنی این می شود:

خداوند فرمود: روزه مال من است و من پاداش آن را می دهم.

اما اگر اجزی را مجهول بخوانیم معنا این می شود:

روزه مال من است و من به روزه جزا داده می شوم

(یعنی من پاداش روزه ی روزه دار میشوم)

حال تو ای روزه دار ببین که روزه ات را برای چه کسی می گیری و چه پاداشی در قبال آن دریافت می کنی.

منبع حدیث: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏لد 93 ؛ ص254

۱۱ نظر ۹۳/۰۴/۱۲
۱۰۶۶ بازديد

امان از نفس!

شیخ سعد الدین حموى سوار بود و به رودخانه رسید و اسب از آب نمى‏ گذشت، امر کرد که آب را تیره ساختند و به گل آلوده کردند و اسب در حال بگذشت. فرمود:

تا خود می دید از این وادى عبور نمى‏ توانست کرد. (1)

به قول جناب مولوی:

هر قبله ای که بینی بهتر ز خود پرستی


پی نوشت: 1. هزار و یک نکته، نکته 141

۷ نظر ۹۳/۰۴/۱۰
۹۴۲ بازديد

درجات روزه

صوم را سه درجه است: صوم «عموم» و صوم «خصوص» و صوم «اخصّ الخصوص»

امّا صوم عموم، پس، آن کفّ «بطن» و «فرج» است، از مفطرات معهوده،

و امّا صوم خصوص، کفّ «سمع» و «بصر» و «زبان» و «دست» و «پا» و سایر جوارح است، از گناهان، چنانکه حضرت صادق علیه السّلام فرموده: «اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک، و غیر ذلک»،

و صوم اخصّ الخصوص، کفّ قلب است، از جمیع «ما سوى اللّه» و احتراز دل است، از افکار دنیویّه و شواغل دنیّه، مگر شواغل دنیویّه که وسیله آخرت و ماوراى دنیا و آخرت باشند.


۸ نظر ۹۳/۰۴/۰۸
۹۶۹ بازديد

چگونه اوقات فراغت را پر کنیم؟

محصّل را ممکن است در طیّ روز بواسطه ی انغمار (1) در مباحث علمی و فکری، خستگی و کسلی روی آورد ، در این وقت شایسته است جان خود را به لطایف حکمی که در کتابهایی چون کشکول شیخ بهائی و مستطرف و عقد الفرید و محاظرات راغب و دواوینی چون حافظ و دیوان شمس و مثنوی معنوی و شاهنامه ی فردوسی و ... ترویح نماید . مبادا که در این حین مشغول بازی های مختلف و اباطیل گوناگون شود و وقت خود را صرف اموری کند که نقشی برای کسب کمالات انسامی او ندارد . بلکه مطابق با ذوق خود به مطالعه ی تاریخ و سیر در سرگذشت علماء و صلحاء نماید . و یا اینکه در کتاب هایی گشت و گذار نماید که پیرامون عجائب و غرائب نظام آفرینش به خصوص بدن طبیعی نگاشته شده اند ، به دستورات طبّی مراجعه کند ، خواصّ گیاهان را مطالعه نماید ، اخلاق حیوانات را بررسی نماید ، و ده ها کار دیگر که هم برای انبساط و ترویح روح مناسب است و هم اینکه وقت صرف نمودن در آن ها موجب بطلان عمر آدمی نمی شود.

اما اینکه از میان داستان ها و قصص ، بلکه به طور کلی از میان تمامی مدرَکات ، کدامیک جزء دانسته های غیر مفید و کدامیک جزء علوم و معارف انسانی به شمار می آیند ، عقل نازنین آدمی در این طریق معرفت ، ‌نعمت بسیار بزرگی به شمار می رود . به طوری که خود به صراحت حکم می کند که کدامیک از افعال او را در نیل به معقولات و مرسلات نظام کمک نموده و کدام یک از افعال مانع و مزاحم ور در این طریق می باشند . لذا هر کسی برای خودش معیار و ممیزان است . و به راحتی می تواند بفهمد که آیا این وقتی که برای تحصیل و یا انجام کاری گذاشته نتیجه ی مطلوبی برای او به همراه داشته است یا نه . بر این اساس منع دینی به عینه همان منع عقلی است و دین غیر از آنچه عقل آدمی بر او حکم می کند ، محدودیّتی برای او قائل نمی شود . در حقیقت بین عقل و شریعت توافق است نه تخالف و این دو هیچ تنازعی با هم ندارند . زیرا که عقل در مسائل فکری قوه ای برای تمایز حق از باطل و در مسائل عملی برای تمایز خیر از شرّ و نافع از مضرّ است و خداوند بدین ودیعه ای که در انسان نهاده او را بر تشخیص صراط مستقیم انسانی از طرق ضلالت و گمراهی تمکّن بخشیده است .

۳ نظر ۹۳/۰۴/۰۲
۹۰۹ بازديد

بیا بالا!

عده ای از عزیزان توفیق شهادت را نصیب خود کردند. این عده از کتل سنگین خودسازی به خوبی عبور کردند. اگر چه شهدا در آن مقطع زمانی هنر کردند و به فیض شهادت نایل آمدند، اما بنده و شما هم با وجود همین سختی ها و گرفتاریهای اجتماعی اگر بخواهیم میتوانیم خودمان را بسازیم.

  تمام شهدا و خوبان از آن نشئه می گویند: "بیا بالا!" 

از این طرف هم عالم طبیعت می گوید: کتاب وجودی ات را درست ورق بزن و حرکت بفرما و توقف مکن! 

منبع: رصد دلتنگی ها، جلد اول

۱۴ نظر ۹۳/۰۳/۲۸
۱۱۳۱ بازديد