۱۰۰ مطلب با موضوع «نکته» ثبت شده است

کدام علم را باید طلب کرد و لو در چین؟

از پیامبر و امام علی علیهما السلام منقول است:
اطلبوا العلم و لو بالصین و هو علم معرفه النفس و فیه معرفه الرّب.
علم را طلب کنید، اگر چه در چین باشد و آن علم، علم معرفت نفس (و خودشناسی) است و در آن معرفت پروردگار است.
۳ نظر ۹۴/۰۵/۱۶
۹۶۲ بازديد

رابطه علم و دین

از سالها قبل این سوال مطرح بوده است که آیا علم و دین دو مسئله جدا و معارض با هم هستند یا با هم ارتباط دارند و از یک مقوله اند؟ و این سوالات در عصر امروز، گسترده تر و وسیع تر شده است و حلّ این مسئله مهم، ضروری به نظر میرسد.

 لذا رساله "علم و دین"‌ حضرت علامه حسن زاده آملی را میتوانید در ادامه مطالعه و دانلود کنید، که در حقیقت پاسخ به 8 سوال جناب دکتر مهدی گلشنی رئیس وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.

همچنین علاقمندان، در صورت نیاز به شرح و بسط بیشتر این رساله شریف، می توانند از "دروس شرح صوتی این رساله" یا کتاب "شرح رساله علم و دین"، استاد صمدی آملی استفاده کنند. همچنین میتوانید مصاحبه جناب دکتر گلشنی درباره رابطه علم و دین را مطالعه نمایید که خود ایشان چهره ماندگار فیزیک و برنده جایزه درس علم و دین از بنیاد تمپلتون آمریکا هستند و تألیفاتی در این زمینه دارند.

**دانلود رساله علم و دین علامه حسن زاده آملی (pdf)**

متن رساله علم و دین:

این کلمه حاوى هشت سؤال در علم و دین و جواب آنها به تفصیل ذیل است:

باسمه تعالى‏

حضرت آیة الله حسن‏ زاده آملى (دامت افاضاته)

با عرض سلام و تحیّات خاطر شریف را مستحضر مى ‏دارد:

به علّت مطرح بودن بعضى شبهات در اذهان طبقات مختلف جوامع اسلامى، خصوصا جوانان، در مورد رابطه علم و دین، تعدادى سؤال تهیه شده و براى بعضى از دانشمندان علوم تجربى، فلاسفه و متکلّمین مسلمان و مسیحى داخل و خارج ارسال شده است. در اینجا به دلیل سهولت بحث، علم به مفهوم علوم تجربى بکار رفته است. پاسخها قرار است به صورت کتاب به زبانهاى فارسى و انگلیسى منتشر شود. شرکت حضرتعالى در پاسخگویى به این سؤالات موجب امتنان خواهد بود و در انتشار دیدگاههاى اندیشمندان مسلمان در سطح جهان تأثیر بسزائى خواهد داشت.

با تشکر و آرزوى مزید توفیقات براى حضرتعالى‏

دکتر مهدى گلشنى- رئیس پژوهشگاه علم انسانى و مطالعات فرهنگى‏

6/ 8/ 75


8 سؤال درباره رابطه علم و دین‏:

1- تعریف حضرتعالى از علم و دین چیست؟

2- آیا جنابعالى تعارضى بین این دو تعریف مى‏بینید یا خیر؟

3- در کجا (یا در چه صورت) ممکن است بین علم و دین تعارض پیدا شود؟

4- در گذشته زمینه ‏هاى پیدایش تعارض بین این دو چه بوده است؟

5- نقش دین در رونق گرفتن علم در تمدن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟

6- آیا «علم دینى» امکان دارد؟

7- آیا علم مى ‏تواند از دین به کلّى مستغنى باشد؟

8- آیا مى ‏توان حوزه‏ هاى علم و دین را به کلّى از یکدیگر تفکیک کرد؟

۱ نظر ۹۴/۰۵/۱۵
۱۳۶۸ بازديد

پاسخ به دو سوال درباره پیوند اعضاء (علامه حسن زاده آملی)

متن زیر پاسخ به دو سوال درباره پیوند اعضاء است که در رساله "تشریح و آناتومی" حضرت علامه حسن زاده آملی آمده است:

روزى در محضر اعلاى استاد بزرگوار جناب آیة اللّه حاج میرزا ابو الحسن رفیعى قزوینى- رفع اللّه درجاته- بحث از پیوند اعضاء به انسان مسلمان به لحاظ عمل پزشکى پیش آمده است که‏ چون عضوى از بدنى جدا شده است آن عضو میته و متصف به احکام میته است و عضو میته نجس است، چه عضو بدن مسلم باشد و چه کافر، و چه عضو حیوان نجس العین باشد و چه غیر آن، و حال این که نمازگزار نمى ‏تواند با محمول نجس- یعنى با عضو پیوند داده- نماز بخواند.

در مسأله یازدهم فصل شرائط لباس مصلّى از کتاب العروة الوثقى گوید:

 «استصحاب جزء من أجزاء المیتة فی الصلوة موجب لبطلانها و إن لم یکن ملبوسا»؛

و همچنین با دیگر مسائل متفرع بر میته چه باید کرد؟

حلّ آن به این واقعیّت منتهى شده است که چون نفس مسلمان آن عضو پیوند شده را جذب کرده است و تصرّف نموده است، عضو حىّ جزء بدن او مى‏ شود، و مانند سایر اعضاء، حىّ به حیات بدن است و دیگر اطلاق میته بر آن عضو صادق نیست.

نگارنده گوید که مطلب فوق در جواب سؤال از پیوند اعضاء کلامى کامل و در غایت اتقان است.

 و لکن سؤالى دیگر در اصل جواز قطع اعضاء پیش مى ‏آید زیرا که در شرع از مُثله انسان، بلکه حیوان نهى شده است.

در نهج البلاغه و در بسیارى از جوامع و مصادر روائى فریقین در ذیل وصیّت حضرت امام امیر المؤمنین على- علیه السلام- به فرزندانش امام حسن و امام حسین- علیهما السلام- پس از ضربت خوردنش از ابن ملجم، آمده است که:

ألا لا یقلتنّ بی إلّا قاتلی. انظروا إذا أنا متّ من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة. و لا یمثل بالرّجل فإنّی سمعت رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و سلم- یقول: إیّاکم و المثلة و لو کان بالکلب العقور. 

ترجمه:

آگاه باشید که به کشته شدن من نباید کسى- جز کشنده من- کشته شود. پس بزنید او را (قاتل مرا) یک بار زدنى در ازاى یکبار زدنش (یک ضربت شمشیر در مقابل یک ضربت شمشیرش). و آن مرد (یعنى ابن ملجم) نباید مثله بشود، زیرا که از رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و سلّم- شنیدم که فرمود: از مثله حذر کنید اگرچه به سگ گزنده باشد.

ابن ابى الحدید در پایان شرح همین وصیّت از رسول اللّه (ص) روایت نقل کرده است که فرمود: لا مثلة، المثلة حرام. 

و بدین مفاد و مضمون در نهى از مثله، روایات دیگر نیز در جوامع روائى فریقین مروى است.

در منتهى الأرب فى لغة العرب گوید:

مثله بالضم: گوش و بینى بریدگى، اسم مصدر است. مثله بضم الثاء و سکونها: عقوبت و کارى که بدان عبرت گیرند، مثولات و مثلات جمع.

طبرسى در مجمع البیان در تفسیر کریمه: "وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ‏" گوید: المثلات: العقوبات، واحدها مثلة بفتح المیم و ضمّ الثاء. و من قال فی الواحد: مثلة بضم المیم و سکون الثّاء، قال فی الجمع: مثلات بضمّتین نحو غرفة و غرفات.

فیروزآبادى در قاموس اللغه گوید: مثل بفلان مثلا و مثلة بالضّم: نکّل کمثّل تمثیلا، و هی المثلة بضمّ الثاء و سکونها.

راقم گوید: با تتبّع تام در کتب اصیل لغت عرب مانند صحاح جوهرى و جمهره ابن درید و نهایه ابن اثیر و قاموس فیروزآبادى و تاج العروس زبیدى و مفردات راغب و مجمع طریحى و معیار اللغه شیرازى دانسته مى ‏شود که مُثله مثل مثله، بمعنى صرف بریدن عضو یا اعضاى آدمى- مثلا- نیست؛ بلکه بریدن از روى قهر و غضب و تشفی غیظ و عقوبت و عبرت و تشویه خلقت و زشت نمودن هیئت است.

لذا این میثم در شرح نهج البلاغه در ذیل شرح وصیت یاد شده در بیان نهى از مثله فرموده است:

و ذلک لما فی المثلة من تعدّی الواجب و قسوة القلب و شفاء الغیظ، و کلّ ذلک رذائل یجب الانتهاء عنها. 

حالا که معنى مثله به تحقیق دانسته شده است، پاسخ پرسش دوم که جواز قطع اعضاء بوده باشد نیز دانسته مى ‏شود. زیرا که قطع عضو براى معالجه، در واقع غیر از قطع عضو به نظر مثله است. مثلا استخوان انگشت انسانى به بیمارى خاصّى مبتلا شده است که اگر پزشک آن را قطع نکند آن بیمارى به همه بدن سرایت مى‏ کند و سبب مرگ آن کس مى ‏شود. هیچگاه فقه در تجویز قطع آن دغدغه ندارد، بلکه تأخیر و مسامحه را روا نمى ‏دارد. و هکذا قطع اعضاى دیگر به حدوث و عوارض و امراض.

۱ نظر ۹۴/۰۵/۱۳
۹۶۳ بازديد

نشانه توکّل

به آن بحر اندوه، آن راسخ‏تر از کوه، آن آفتاب الهى‏، شیخ ابو الحسن خرقانی گفتند:

«نشان توکّل‏ چیست؟»

گفت: «آن که شیر و اژدها و آتش و دریا و بالش، هر پنج تو را یکى بود».

۳ نظر ۹۴/۰۴/۲۱
۱۰۷۷ بازديد

اثر روزه بر نفس انسان

بدان اى طالب سعادت جاودانى، که شک و شبهه اى نیست در اینکه روزه آدمى را از حضیض رتبه حیوانیت به اوج مرتبه روحانیت مى رساند و او را از ظلمت بهیمیت به ضیاء ملکیت مى رساند، و آدمى به سبب روزه داشتن از شباهت بهایم و انعام استخلاص مى یابد و شبیه به ملائکه قدسیه مى شود. و صفایى که از براى نفوس کدره از روزه داشتن حاصل مى شود، از هیچ عبادتى دیگر حاصل نمى شود؛ چون که مرکب شیطان که غذا است، به واسطه روزه ضعیف مى شود و لهذا داخل شدن جُند شیاطین در باطن آدمى کم مى شود و به این جهت تسلط آن لعین نیز نقصان مى یابد.
منبع: تذکره الاحباب، مقصد اول، مرحوم ملا احمد نراقی
۳ نظر ۹۴/۰۴/۰۴
۸۲۸ بازديد

خنده عیسی و گریه یحیی

عیسی(ع) بسیار خندیدی، یحیی(ع) بسیار گریستی.

 یحیی به عیسی گفت که «تو از مکرهای دقیق حق ایمن شدی که چنین می خندی؟»

 عیسی گفت که «تو از عنایت ها و لطف های دقیق لطیف غریبِ حق، غافل شدی که چندینی می گریی؟»

 ولیی از اولیاء حق در این ماجرا حاضر بود.

 از حق پرسید: «از این هر دو، که را مقام عالی تر است؟»

 جواب گفت که «اَحسَنُهُم بی ظَنّاً، یعنی اَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدیِ بی: من آن جا اَم که ظَنّ بنده ی من است

۴ نظر ۹۴/۰۳/۲۲
۱۴۸۱ بازديد

هزار هزار عالم و هزار هزار آدم

المروی عن الامام محمد الباقر علیه السلام: لعلک تری أن الله عزوجل انما خلق هذا العالم الواحد! أو تری أن الله عزوجل لم یخلق بشرا غیرکم؟ بلی و الله، لقد خلق الله تبارک و تعالی ألف ألف عالم، و ألف ألف آدم، و أنت فی آخر تلک العوالم و اولئک الآدمیین. انتهی.

(ترجمه: از امام باقر علیه السلام روایت شده است: گویا تو میبینی که خداوند فقط این یک جهان را خلق نموده است یا می پنداری که خداوند عز و جل غیر از شما بشری را نیافریده است؟ بله به خدا قسم، خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید، و تو در آخر آن عوالم قرار دادی و آن عالم آدمیان است)

و فی الدفتر الرابع من المثنوی للعارف الرومی:

آسمان ها و زمین یک سیب دان

کز درخت قدرت حق شد عیان

تو چو کرمی در میان سیب در

از درخت و باغبانی بی خبر

و قال الامیر خسرو الدهلوی:

تو پنداری جهانی غیر از این نیست؟

زمین و آسمانی غیر از این نیست؟

چو آن کرمی که در گندم نهان است

زمین و آسمان و وی همان است

شنیدستم که هر کوکب جهانی است

جداگانه زمین و آسمانی است

...

منبع: شرح منظومه با تعلیقات علامه حسن زاده آملی، جلد1، صفحه 122

۳ نظر ۹۴/۰۳/۱۵
۹۹۳ بازديد

پیام علامه حسن زاده آملی برای نسل جوان

متن زیر گوشه ای از مصاحبه نشریه کیهان علمی با حضرت علامه حسن زاده آملی است که درباره جوانان می باشد:
سوال: چه پیامى براى نسل جوان دارید؟
جواب (علامه حسن زاده آملی):
همان پیامى که خدا، قرآن و همه انبیا دارند، دو کلمه است ، یکى این که پاک باشید و دیگر آن که در پى تحصیل کمال و معارف بروید. مهم ترین کارى که هر کس مى تواند بکند این که خودش را درست بسازد و صنع الهى را آلوده نکند.
جوانان ما باید در صنع وجودشان تامل کنند.
هیچ نبودند و هیچ نداشتند، ولى الان این همه سرمایه هاى علمى دارند، این همه قوا دارند، این همه معارف دارند.
جوانان بدانند که حقیقت هستی، کلمات وجودی، منطق وحی، قرآن و تمام آیات و روایات، کتابخانه های علمی ما، رجال علمی ما و هر چه هست، علم است و آنها دنبال علم و عالم باشند. امیدواریم که جوانان ما بیدار باشند و دنبال کمالات علمى خود و اعمال شایسته و صالح باشند.

***
سوال: اگر با همین تجربه ی فعلی به سنین جوانی برگردید، چه میکنید؟
جواب: سعی می کنم خودم را پاک کنم و باز به دنبال تحصیل معارف بروم. میروم به دنبال علم، تحصیل علم می کنم و دنبال تحصیلات بالاتر می روم. بهترین لذت بهشت همان تحصیل معارف است.
منبع: کتاب گفت و گو با علامه حسن زاده آملی، صفحه 294
۲ نظر ۹۴/۰۳/۰۶
۱۱۱۹ بازديد

از حق بخواه و گدایی کن

حقّ تعالى منزّه است از خویش و از اقربا لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ، هیچ‌کس به او راه نیافت الا به بندگى. الله اَلْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ اَلْفُقَرٰاءُ. ممکن نیست که بگویى آن کس را که به حق راه یافت او از من خویش‌ تر و آشناتر بود و او متعلّق‌تر بود از من. پس قربت او میسّر نشود الا به بندگى. او معطى على الاطلاق است. دامن دریا پر گوهر کرد و خار را خلعت گل پوشانید و مشتى خاک را حیات و روح بخشید بى‌غرض و سابقه‌اى و همۀ اجزاى عالم از او نصیب دارند.

کسى چون بشنود که در فلان شهر کریمى هست که عظیم بخش‌ها و احسان مى‌کند، بدین امید البتّه آنجا رود تا ازو بهره‌مند گرد. پس چون انعام حقّ چنین مشهور است و همۀ عالم از لطف او باخبراند چرا ازو گدایى نکنى و طمع خلعت و صله ندارى؟ کاهل‌وار نشینى که «اگر او خواهد، خود مرا بدهد» و هیچ تقاضا نکنی؟ سگ که عقل و ادراک ندارد، چون گرسنه شود و نانش نباشد پیش تو مى‌آید و دنبک مى‌جنباند یعنى «مرا نان ده که مرا نان نیست و تو را هست.» این‌قدر تمیز دارد. آخر تو کم از سگ نیستى که او به آن راضى نمى‌شود که در خاکستر بخسبد و گوید که «اگر خواهد مرا خود نان بدهد ؟» لابه مى‌کند و دم مى‌جنباند. تو نیز دم بجنبان و از حق بخواه و گدایى کن که پیش چنین معطى گدایى کردن عظیم مطلوب است.

منبع: فیه ما فیه، صفحه 194، مولانا جلال الدین محمد بلخی

۶ نظر ۹۴/۰۳/۰۴
۱۰۵۲ بازديد

نفس را مشغول دار

حضرت علامه حسن زاده آملی:
  "اگر نفست را مشغول ندارى او تو را مشغول مى نماید."
  به قول مولوی:
  نفس اژدرهاست او کی مرده است
  از غم بی آلتی افسرده است

برای دریافت طرح، روی عکس کلیک کنید

۲ نظر ۹۴/۰۲/۱۹
۱۱۴۲ بازديد