۱۰۰ مطلب با موضوع «نکته» ثبت شده است

توصیه علامه حسن زاده آملی به جوانان

شما فرزندان‏ و دوستان‏ گرامى من، هم اکنون در پى تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه‏ اى سعادتمند داشته باشید، زیرا که باور کرده‏ اید هر چیز تا به کمال نرسیده است، قدر و قیمت ندارد.

باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکارى و ولگردى و هرزگى به سر مى‏ برند، سخت دورى گزینید که رهزن شمایند، این گروه روى سعادت را نخواهند دید، چند روزى در مقام خیال به تازگى رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک هاى گوناگون بوقلمونى و طاووسى دلخوشند و به زودى نه آن را دارند و نه این را و نه کمالى تحصیل کرده‏ اند که بدان دلگرم باشند، ناچار بعدا یا باید تن به گدایى در دهند و یا به دزدى و دیگر بیچارگیها مزاحم اجتماع باشند و زندگى را بگذرانند.

با آنان همنشین نشوید که هم  اکنون به  شما بگویم نطفه و مربّى و اجتماع و معاشر از اصولى‏ اند که در سعادت و شقاوت انسانى دخلى بسزا دارند.

جوانا سرمتاب از پند پیران‏        که پند پیر از بخت جوان به

یک پزشک زحمت کشیده انسان را در نظر بگیرید؛ او به هر شهرى قدم نهد با یک قلم و چند برگ کاغذ به دیدن چند بیمار و نوشتن چند نسخه در مدّت کمى مردم آن شهر را به سوى خویش مى‏ کشاند و از هر آشنایى آشناتر و از هر عزیزى گرامى‏ تر مى‏ شود. این موقعیت میوه درخت وجود اوست که آن درخت را از اوان نهال بودنش درست به بار آورده است؛ و اینک مال ذاتى است که چون طراوت چهره و لباسهاى الوان دستخوش فرتوتى و کهنگى نمى‏ گردد.

این ادیسون مخترع برق اگر چون همسالان نابخردش روزگار مى‏ گذرانید و سرگرم به خوشگذرانی ها و بیهودگی ها مى‏ بود، از چه رو مى‏ توانست، سرمایه هوش و بینش خود را به کار ببرد و از نور اندیشه خود به جهانیان نور دهد؟!

باید دوستانم از روش نابخردان همواره دورى گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدّ بلوغ نرسیده‏ اند و در راه آن نیستند و بکوشند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد.

۶ نظر ۹۴/۰۲/۱۸
۱۳۷۵ بازديد

آیا عالم وجود دارد؟

این مطلب مسلّم است که انسان عین موجود خارجى را درک نمى ‏کند، بلکه مدرکات انسان در خود او است و به این جهت است که یک دسته از فلاسفه معروف به ایده آلیسم در وجود عالم خارجى شک دارند، چنانکه در همین سنوات، "هنرى پونکاره" فیلسوف فرانسوى‏ بر همین عقیده است: چون ما عالم خارج را در ذهن نمى‏ گنجانیم و آنچه تعقّل مى ‏کنیم در خارج نیست، پس از کجا بدانیم عالمى غیر آنچه که تعقّل مى ‏کنیم موجود باشد؟

جواب این سخن به‏ طورى که فلاماریون در یکى از کتب خود داده است این است که: اگرچه مدرکات ما فقط در ذهن است و لیکن یقین داریم که از خارج ذهن تأثیرى در ذهن مى ‏شود تا خاطره در آن خطور مى ‏کند. مثلا چشم به طرفى مى ‏اندازیم درختى مشاهده مى ‏کنیم، اگرچه درخت مشاهد در ذهن است و لیکن از عطف توجّه به یک طرفى این صورت در ذهن مى ‏آید و از توجّه به طرف دیگر آن صورت حاضر نمى ‏شود، پس در یک طرف موجودى هست و در طرف دیگر نیست.

منبع: اتحاد عاقل به معقول، صفحه 316، حضرت علامه حسن زاده آملی

۳ نظر ۹۴/۰۲/۱۶
۱۰۶۸ بازديد

نسبت دنیا به آخرت = نسبت متناهی به غیر متناهی

نامه ای تأمل بر انگیز از یکی از اعاظم عرفاء:

خداى عزّ و جلّ به حکمت چنین کرده که آدمیان به تدریج میرند، و بعضى در نظر بعضى، تا موجب بیدارى باقیان گردد، امّا آدمى به حیوانات عجم ماند، قصّاب گوسپندى را خسبانیده و مى‌کشد، آن گوسپند دیگر از سر فراغت علف مى‌خورد! هر کس باید که خود را او بیند براى آنکه عن قریب او خواهد بود و تأمّل کند که آن دم که او مى‌رفت کار و بار این جهان بر او چه خنک بود و از گرمى‌ها که در آن کرده چه شرمنده و سرافکنده، پشیمان و نادم، مگر یاد حىّ قیوم که آن او را در آن دم دستگیرى مى‌کرد. ناچار تمنى داشت که اى کاش آن گرمى‌ها همه در این کار بودى.

  چون توانستم ندانستم چه سود

چون بدانستم توانستم نبود

شما که هنوز مى‌توانید، فرصت بر خود فوت مکنید، پیش از آنکه شما را نیز همین باید گفت!

اى اخوان! تعجب از کار آدمى نمى‌کنید، وظیفه آن بود که آدمى نسبت مدّت بودن او در این جهان به مدّت بودن او در آن جهان ملاحظه کند و از عمر خود به آن نسبت در کار این جهان و آن جهان صرف کند، مثلا اگر مدّت بودن او در این جهان عشر (یک دهم) مدّت بودن او است در آن جهان، عشر عمر صرف این جهان کند و باقى صرف آن جهان، و شما دانید که چنین نسبت در عمر نتوان یافت، براى آنکه هر نسبت که در آن ملاحظه کند نسبت متناهى است به متناهى و نسبت مدّت این جهان به مدّت آن جهان نسبت متناهى به غیر متناهى، و هرگز نسبت متناهى به متناهى مساوى نسبت متناهى به غیر متناهى نباشد، پس هیچ از عمر براى کار دنیا نمى‌ماند و عجب آن که آدمى هیچ از عمر براى کار آخرت نگذاشته...

۲ نظر ۹۴/۰۲/۰۷
۹۹۲ بازديد

خودت هستی و خودت

حضرت علامه حسن زاده آملی:

آن که در گوهر نفس خود، ساعتى به فکرت بنشیند، دریابد که اگر خود او آن را به تباهى نکشاند هیچکس نتواند آن را تباه کند.

و آنچه که او را از تباهى باز مى دارد دانش بایسته و کردار شایسته است که دانش، آب حیات ارواح است چنانکه آب مایه حیات اشباح است.

۶ نظر ۹۴/۰۱/۱۸
۱۰۰۳ بازديد

مباهله علامه حسن زاده آملی درباره عدم تحریف قرآن

حضرت علامه حسن زاده آملی:

در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفى نشده است، این قرآن بین دفتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است همانى است که بر خاتم (ص) انزالا و تنزیلا وحى شده است و ترتیب سور و آیات همه بفرمان حق سبحانه است و اگر کسى خلاف این حکم را مدعى است علاوه اینکه رساله‌اى در رد آن نوشته‌ام (1) و براهین قاطعه آوردم، با چنان کس به مباهله حاضرم. (2)

۰ نظر ۹۴/۰۱/۱۶
۱۳۱۷ بازديد

اثر صفات ذمیمه بر زیبایی خط انسان

صفات و اخلاق ذمیمه در جان انسان اثر دارند و افعالش هم که از نفس و جان او تراوش میکنند، از آن رنگ میگیرند. خط انسان هم یکی از این افعال است. 

حضرت علامه حسن زاده آملی در این باره آورده اند:

"میر عماد حسنى در آداب المشق مى گوید: اگر انسانى جان او ناپاک و آلوده باشد و اندیشه هاى باطل و ناروا داشته باشد، خط و مشق او صحیح و موزون نخواهد شد و خوش و ممتاز نخواهد گردید."(1)

و در جای دیگر فرمودند:

"میر عماد حسنى در فصل اول رساله اش به نام آداب المشق در بیان صفات کاتب فرمود: بدان که کاتب باید از صفات ذمیمه احتراز نماید زیرا که صفات ذمیمه در نفس علامت بى اعتدالى است، و حاشا که از نفس بى اعتدال، کارى آید که در او اعتدال باشد،

مصراع: از کوزه همان برون تراود که در اوست،

پس کاتب باید که از صفات ذمیمه بکلى منحرف گردد، و کسب صفات حمیده کند تا آثار انوار این صفات مبارک، از چهره شاهد خطش سر زند، و مرغوب طبع ارباب هوش افتد."(2)

۶ نظر ۹۴/۰۱/۰۹
۱۵۲۶ بازديد

رمان و قصه های باطل نخوانید

حضرت علامه حسن زاده آملی یکی از عهدهایی را که شیخ الرئیس ابن سینا با خود بسته است را ذکر میکنند:

 "یکى از عهدهاى شیخ رئیس در رساله عهدش این است که رمان و قصه هاى باطل نخواند. حرفها و افسانه هاى باطل ذهن را کج و معوج مى کند و نفس را از درست اندیشى و درست یابى عدول مى دهد و منحرف مى گرداند." (1)

حضرت علامه در جای دیگر می فرمایند:

"یکى از رساله ‏هاى شیخ رئیس ابو على سینا، رساله عهد او است، در آن رساله با خدایش پیمان بسته است که مقالات و رمان‏ها و افسانه‏ هاى هرزه نخواند، که رمانِ‏ مسموم و آلوده، رهزن درست‏ اندیشى انسان مى‏ گردد، حتى در خوابهاى انسان اثر مى‏ گذارد، که انسان خواب‏هاى آشفته مى‏ بیند." (2)

۱۰ نظر ۹۴/۰۱/۰۲
۱۴۱۰ بازديد

من نزد دل شکستگان هستم

الهى‏ هر که شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل‏ شکسته ده. که فرموده‏ اى:

انا عند المنکسرة قلوبهم (1)

( من نزد  دل شکستگان هستم)

الهى‏ دل چگونه کالایى است که شکسته‏ آن را خریدارى و فرموده ‏اى پیش دل‏ شکسته ‏ام. (2)

الهى‏ خوشا آنان که در جوانى شکسته‏ شدند که پیرى خود شکستگى است. (3)

الهى‏ شکرت که تا خودم را شناختم تن خسته و دل شکسته‏ دارم. (4)

دلا باید دهن را بسته داری

دلا باید تنت را خسته داری

که سالک را دهان بسته باید

تن خسته دل بشکسته باید (5)

۲ نظر ۹۳/۱۲/۱۷
۱۵۰۱ بازديد

پندی که گذشته تو به تو میدهد

متنی که مطالعه خواهید کرد، برگرفته از نامه عرفانی یکی از عرفای قرن نهم به یکی از شاگردان خود است که حاوی مضامین بسیار عالیه ای است. شاید بتوان گفت هر انسان بیداری که با جان خود این نوشته ها را دریابد، به فکر خویشتن می افتد و تحولی عظیم در او یافت می شود...

"اى ولى من! اى حبیب من! برادرِ گذشته تو حاضر است و به تو مى ‏گوید اگر بشنوى، و پند مى‏ دهد اگر دریابى، چه مى‏ گوید؟

مى‏ گوید: اى نور دیده من، اى راحت دل من، اى برادر بزرگ من، زینهار که جز کارى که بعد از مرگ تو را سود دهد نکنى، که من نیز چون تو بودم، همین هواها و رغبتها و امل‏ها که تو دارى داشتم، مرگ میان من و آنها حایل شد و اکنون سر و کارم با کردارهاى خود است، در پس دیوار برزخ تنها بمانده، برادر به کار خویش مشغول، فرزند به کام خود در کار، نه کسى را از من یاد و نه کسى مرا به فریاد مى ‏رسد، جز عمل‏هاى من مرا مونسى نیست، چه سود مرا که برادر در کار و فرزند به کام، چون من اینجا به خود درمانده ‏ام، اى کاش هرچه کردمى براى خود کردمى تا اکنون از آن برخوردمى. اى کاش، اى دریغ، 

«اى دریغا کز دریغا نیست سود».

اکنون تو اى برادر من، زندگانى خود را دریاب و همه آن در کار خویش کن، حالِ مرا وسیله اعتبار خویش ساز، یقین دان که چون من از تو کوچکتر بودم بمردم، تو هم جاوید نمانى، نصیب خود را از دنیا فراموش مکن، نصیب تو جز آن نیست که در قبر مونس تو و در عرصات دستگیر تو باشد، باقى نصیب دنیا است از تو، نه نصیب تو است از دنیا.

این است پندهاى برادر مرحوم که شما را مى‏ دهد، اگر نمى‏ شنوید چون ترجمان به شما رسانید همان است، به آن عمل کنید تا رستگار شوید؛ و السّلام علیکم و رحمة اللّه."

۴ نظر ۹۳/۱۲/۱۳
۱۴۸۶ بازديد

کیفر سوء ظن به علمای دین

من فرصت را اینجا غنیمت مى‌شمرم و طلاب علوم دینى را که مانند خود من بکمال علم نرسیده بر حذر مى‌دارم که هرگز سوء ظن به بزرگان علماى دین نبرند که کمترین کیفر این عمل محرومیت از فیض علوم آنها هست. زهى شقاوت که کسى به بزرگان علماى دین بدبین باشد و سخنان آنان را به بى‌اعتنایى نگرد.
۲ نظر ۹۳/۱۲/۱۰
۱۰۴۱ بازديد