۱۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه حسن زاده» ثبت شده است

رابطه علم و دین

از سالها قبل این سوال مطرح بوده است که آیا علم و دین دو مسئله جدا و معارض با هم هستند یا با هم ارتباط دارند و از یک مقوله اند؟ و این سوالات در عصر امروز، گسترده تر و وسیع تر شده است و حلّ این مسئله مهم، ضروری به نظر میرسد.

 لذا رساله "علم و دین"‌ حضرت علامه حسن زاده آملی را میتوانید در ادامه مطالعه و دانلود کنید، که در حقیقت پاسخ به 8 سوال جناب دکتر مهدی گلشنی رئیس وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.

همچنین علاقمندان، در صورت نیاز به شرح و بسط بیشتر این رساله شریف، می توانند از "دروس شرح صوتی این رساله" یا کتاب "شرح رساله علم و دین"، استاد صمدی آملی استفاده کنند. همچنین میتوانید مصاحبه جناب دکتر گلشنی درباره رابطه علم و دین را مطالعه نمایید که خود ایشان چهره ماندگار فیزیک و برنده جایزه درس علم و دین از بنیاد تمپلتون آمریکا هستند و تألیفاتی در این زمینه دارند.

**دانلود رساله علم و دین علامه حسن زاده آملی (pdf)**

متن رساله علم و دین:

این کلمه حاوى هشت سؤال در علم و دین و جواب آنها به تفصیل ذیل است:

باسمه تعالى‏

حضرت آیة الله حسن‏ زاده آملى (دامت افاضاته)

با عرض سلام و تحیّات خاطر شریف را مستحضر مى ‏دارد:

به علّت مطرح بودن بعضى شبهات در اذهان طبقات مختلف جوامع اسلامى، خصوصا جوانان، در مورد رابطه علم و دین، تعدادى سؤال تهیه شده و براى بعضى از دانشمندان علوم تجربى، فلاسفه و متکلّمین مسلمان و مسیحى داخل و خارج ارسال شده است. در اینجا به دلیل سهولت بحث، علم به مفهوم علوم تجربى بکار رفته است. پاسخها قرار است به صورت کتاب به زبانهاى فارسى و انگلیسى منتشر شود. شرکت حضرتعالى در پاسخگویى به این سؤالات موجب امتنان خواهد بود و در انتشار دیدگاههاى اندیشمندان مسلمان در سطح جهان تأثیر بسزائى خواهد داشت.

با تشکر و آرزوى مزید توفیقات براى حضرتعالى‏

دکتر مهدى گلشنى- رئیس پژوهشگاه علم انسانى و مطالعات فرهنگى‏

6/ 8/ 75


8 سؤال درباره رابطه علم و دین‏:

1- تعریف حضرتعالى از علم و دین چیست؟

2- آیا جنابعالى تعارضى بین این دو تعریف مى‏بینید یا خیر؟

3- در کجا (یا در چه صورت) ممکن است بین علم و دین تعارض پیدا شود؟

4- در گذشته زمینه ‏هاى پیدایش تعارض بین این دو چه بوده است؟

5- نقش دین در رونق گرفتن علم در تمدن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟

6- آیا «علم دینى» امکان دارد؟

7- آیا علم مى ‏تواند از دین به کلّى مستغنى باشد؟

8- آیا مى ‏توان حوزه‏ هاى علم و دین را به کلّى از یکدیگر تفکیک کرد؟

۱ نظر ۹۴/۰۵/۱۵
۱۳۶۹ بازديد

پاسخ به دو سوال درباره پیوند اعضاء (علامه حسن زاده آملی)

متن زیر پاسخ به دو سوال درباره پیوند اعضاء است که در رساله "تشریح و آناتومی" حضرت علامه حسن زاده آملی آمده است:

روزى در محضر اعلاى استاد بزرگوار جناب آیة اللّه حاج میرزا ابو الحسن رفیعى قزوینى- رفع اللّه درجاته- بحث از پیوند اعضاء به انسان مسلمان به لحاظ عمل پزشکى پیش آمده است که‏ چون عضوى از بدنى جدا شده است آن عضو میته و متصف به احکام میته است و عضو میته نجس است، چه عضو بدن مسلم باشد و چه کافر، و چه عضو حیوان نجس العین باشد و چه غیر آن، و حال این که نمازگزار نمى ‏تواند با محمول نجس- یعنى با عضو پیوند داده- نماز بخواند.

در مسأله یازدهم فصل شرائط لباس مصلّى از کتاب العروة الوثقى گوید:

 «استصحاب جزء من أجزاء المیتة فی الصلوة موجب لبطلانها و إن لم یکن ملبوسا»؛

و همچنین با دیگر مسائل متفرع بر میته چه باید کرد؟

حلّ آن به این واقعیّت منتهى شده است که چون نفس مسلمان آن عضو پیوند شده را جذب کرده است و تصرّف نموده است، عضو حىّ جزء بدن او مى‏ شود، و مانند سایر اعضاء، حىّ به حیات بدن است و دیگر اطلاق میته بر آن عضو صادق نیست.

نگارنده گوید که مطلب فوق در جواب سؤال از پیوند اعضاء کلامى کامل و در غایت اتقان است.

 و لکن سؤالى دیگر در اصل جواز قطع اعضاء پیش مى ‏آید زیرا که در شرع از مُثله انسان، بلکه حیوان نهى شده است.

در نهج البلاغه و در بسیارى از جوامع و مصادر روائى فریقین در ذیل وصیّت حضرت امام امیر المؤمنین على- علیه السلام- به فرزندانش امام حسن و امام حسین- علیهما السلام- پس از ضربت خوردنش از ابن ملجم، آمده است که:

ألا لا یقلتنّ بی إلّا قاتلی. انظروا إذا أنا متّ من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة. و لا یمثل بالرّجل فإنّی سمعت رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و سلم- یقول: إیّاکم و المثلة و لو کان بالکلب العقور. 

ترجمه:

آگاه باشید که به کشته شدن من نباید کسى- جز کشنده من- کشته شود. پس بزنید او را (قاتل مرا) یک بار زدنى در ازاى یکبار زدنش (یک ضربت شمشیر در مقابل یک ضربت شمشیرش). و آن مرد (یعنى ابن ملجم) نباید مثله بشود، زیرا که از رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و سلّم- شنیدم که فرمود: از مثله حذر کنید اگرچه به سگ گزنده باشد.

ابن ابى الحدید در پایان شرح همین وصیّت از رسول اللّه (ص) روایت نقل کرده است که فرمود: لا مثلة، المثلة حرام. 

و بدین مفاد و مضمون در نهى از مثله، روایات دیگر نیز در جوامع روائى فریقین مروى است.

در منتهى الأرب فى لغة العرب گوید:

مثله بالضم: گوش و بینى بریدگى، اسم مصدر است. مثله بضم الثاء و سکونها: عقوبت و کارى که بدان عبرت گیرند، مثولات و مثلات جمع.

طبرسى در مجمع البیان در تفسیر کریمه: "وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ‏" گوید: المثلات: العقوبات، واحدها مثلة بفتح المیم و ضمّ الثاء. و من قال فی الواحد: مثلة بضم المیم و سکون الثّاء، قال فی الجمع: مثلات بضمّتین نحو غرفة و غرفات.

فیروزآبادى در قاموس اللغه گوید: مثل بفلان مثلا و مثلة بالضّم: نکّل کمثّل تمثیلا، و هی المثلة بضمّ الثاء و سکونها.

راقم گوید: با تتبّع تام در کتب اصیل لغت عرب مانند صحاح جوهرى و جمهره ابن درید و نهایه ابن اثیر و قاموس فیروزآبادى و تاج العروس زبیدى و مفردات راغب و مجمع طریحى و معیار اللغه شیرازى دانسته مى ‏شود که مُثله مثل مثله، بمعنى صرف بریدن عضو یا اعضاى آدمى- مثلا- نیست؛ بلکه بریدن از روى قهر و غضب و تشفی غیظ و عقوبت و عبرت و تشویه خلقت و زشت نمودن هیئت است.

لذا این میثم در شرح نهج البلاغه در ذیل شرح وصیت یاد شده در بیان نهى از مثله فرموده است:

و ذلک لما فی المثلة من تعدّی الواجب و قسوة القلب و شفاء الغیظ، و کلّ ذلک رذائل یجب الانتهاء عنها. 

حالا که معنى مثله به تحقیق دانسته شده است، پاسخ پرسش دوم که جواز قطع اعضاء بوده باشد نیز دانسته مى ‏شود. زیرا که قطع عضو براى معالجه، در واقع غیر از قطع عضو به نظر مثله است. مثلا استخوان انگشت انسانى به بیمارى خاصّى مبتلا شده است که اگر پزشک آن را قطع نکند آن بیمارى به همه بدن سرایت مى‏ کند و سبب مرگ آن کس مى ‏شود. هیچگاه فقه در تجویز قطع آن دغدغه ندارد، بلکه تأخیر و مسامحه را روا نمى ‏دارد. و هکذا قطع اعضاى دیگر به حدوث و عوارض و امراض.

۱ نظر ۹۴/۰۵/۱۳
۹۷۲ بازديد

شباهت انسان و اردک

انسانی که به حقیقت خود را شناخته، می یابد که موطن و جایگاه اصلی او عالم ماده و لذتهای زود گذر آن نیست. مثال زیر را بخوانید:

"ملاى رومى در آخر دفتر دوم مثنوى به عنوان مثال گوید:

 تخم اردک‏ در زیر پر مرغ خانگى رشد مى کند و از قلعه و حصارى که وى را احاطه کرده است به در مى آید و با وجودى که در زیر پر مرغ خانگى بزرگ شده است همین که خود را شناخت که آبى است دایه اش را که مرغ خانگى است ترک مى گوید و به نهر و بحر روى مى آورد، حساب نفس ناطقه انسانى با طبیعت، حساب تخم اردک‏ و مرغ خانگى است که هر چند نفس در ابتداى امرش جسمانیة الحدوث است یعنى در بدو فطرتش قوه اى منطبعه در ماده است ولى بر اثر اعتلاء و اشتداد وجودیش از طبیعت به مسافت سال هاى نورى فاصله مى گیرد که به تجرد برزخى بلکه تجرد عقلى بلکه فوق مقام تجرد مى رسد و نائل به مقام خلافت الهیه بلکه فوق مقام‏ خلافت الهیه مى شود، بلکه در حقیقت تعبیر به مسافت سالهاى نورى و امثال آن بین مجرد و مادى ناروا است که اینگونه تعبیرات بیان اوصاف و نسبت مادى به مادى است.

تخم بطى گرچه مرغ خانگى‏ زیر پر خویش کردت دایگى‏

مادر تو بط آن دریا بدست‏ دایه ات خاکى بدو و خشکى پرست‏

میل دریا که دل تو اندرست‏ آن طبیعت جانت را از مادرست‏

میل خشکى مر ترا زین دایه است‏ دایه را بگذار که او بدرایه است‏

دایه را بگذار بر خشک و بر آن‏ اندر آدر بحر معنى چون بطان‏

گر ترا مادر بترساند ز آب‏ تو مترس و سوى دریا ران شتاب‏

تو بطى بر خشک و برتر زنده اى‏ نى چو مرغ خانه، خانه کنده اى‏

تو زکرمنا بنى آدم شهى‏ هم به خشکى هم به دریا پا نهى‏"

۶ نظر ۹۴/۰۵/۰۷
۱۰۵۶ بازديد

دانلود مستند: خانواده و تربیت فرزند در سیره زندگانی علامه حسن زاده آملی

مستند سفره های آسمانی که از شبکه سوم سیما پخش میشود، بخشی از برنامه روز 3 مرداد 1394 را به سخنانی از فرزند گرامی علامه حسن زاده آملی، جناب حجت الاسلام عبدالله حسن زاده اختصاص داد. ایشان در این فیلم فرمایشات و خاطرات شیرینی را از علامه حسن زاده نقل می کنند که غالبا در موضوع خانواده و تربیت فرزندان می باشد.

میتوانید این مستند را از لینک زیر دریافت کنید.

۱ نظر ۹۴/۰۵/۰۴
۲۲۷۸ بازديد

توضیحاتی از علامه حسن زاده آملی درباره نظریه نسبیت

آلبرت اینشتین‏"Albert Einstein" نخستین کسى نیست که عقیده نسبیّت را اظهار داشته است، پیش از وى «منکوسکى» و «لوزنتر» و «پوانکاره» و دیگران، عقیده نسبیت را اظهار داشته ‏اند. و لیکن اینشتین‏ به واسطه اطلاع زیاد بر ریاضیات عالیه از یک طرف، و دست داشتن در فلسفه از طرف دیگر، نظریه نسبیّت را به ثبوت رسانید، و به وسیله قواعد و حسابهاى ریاضى ثابت نمود که احکام و قضایاى علمى، نسبى است. اینشتین‏ دوازده صفحه در شرح نظریه خود نوشت و در ظرف پانزده سال 3775 کتاب و رساله در شرح این دوازده صفحه نوشته شده است. (1)

درست است که صدر المتألهین (ملاصدرا) در مباحث حرکت به بعد چهارم از ابعاد چهارگانه جسم به نام «زمان» تصریح مى ‏کند، ولى چنانکه شایسته این بحث بود و کشف این امر آن را ایجاب مى‏ کرد درباره آن سخن نگفته و به اجمال برگزار نموده است، در حالى که پیش از کشف نسبیت «انیشتین‏» و اینکه زمان بعد چهارم جسم است، این مسأله در فلسفه صدر المتألهین پى ‏ریزى شده و حضرت استاد (علامه طباطبایی) با تشریح ابعاد گوناگون حرکت در جوهر، وجود چنین بعدى را براى جسم ضرورى دانسته است. (2)

۴ نظر ۹۴/۰۵/۰۱
۲۵۳۸ بازديد

دو خاطره از علامه حسن زاده آملی درباره استخراج زمان کسوف و عید فطر

دو خاطره (قبل از انقلاب اسلامی) به قلم حضرت علامه حسن زاده آملی در باره استخراج زمان کسوف و عید فطر:
بنده در نه سال از سنه 1337 شمسى تا سنه 1345 تقویم -یعنى سالنامه- استخراج کرده‏ ام. و مأخذ استخراجم زیج بهادرى و زیج الغ بیکى و نسخه‏اى از تسهیل زیج محمّد شاهى بوده است.
 یکى از استادان ریاضى آن زمان دانشگاه تهران که چند سالى است از این نشأت رخت بربسته است در دو واقعه، آشکارا مرا تکذیب کرد که در هردو واقعه صحّت محاسبه من به وقوع پیوست. یکى واقعه کسوفى بود که یک روز یا دو روز قبل از روز وقوع آن در روزنامه اطلاعات وقوع آن را یعنى صحّت محاسبه مرا تکذیب کرده است، و چون کسوف به وقوع پیوست و صحّت محاسبه ما به منصّه ظهور رسید، در فرداى آن روز، در همان روزنامه عذرخواهى کرده‏اند، و ما نیز به احترام اعتذار اعتراضى ننموده ‏ایم. و آن کسوف را جز بنده هیچ‏ مستخرجى خبر نداده بود که بنده متفرد بودم.

واقعه دوم موضوع رؤیت هلال ماه شوالى بود که باز بنده متفرد بودم که ماه مبارک رمضان سلخ ندارد، چون تقویم‏ ها منتشر شده‏ اند، مرحوم استاد آیة الله آقا شیخ محمد تقى آملى به من فرمود: شما یک نفر موافق ندارید، همگى ماه مبارک امسال را تمام مى ‏دانند. عرض کردم من هلال شوال را هم از زیج بهادرى و هم از زیج الغ بیکى به چهارده افق ایران استخراج کرده ‏ام، در نتیجه هلال شوّال در غروب 29 ماه مبارک رمضان در همه این آفاق قابل رؤیت است چنانکه معلوم خواهد شد، و بحمد الله چنان بوده است که به عرض رسانده ‏ایم. در آن زمان مرحوم آیة الله کاشانى رئیس مجلس بود و لکن هیچوقت به مجلس نمى ‏رفت، و دیدار با ایشان و گزارشهاى امور مجلسى در منزلش در پامنار تهران صورت مى‏ گرفت. بدین مناسبت در همان روز عید فطر آن استاد ریاضى معهود با تنى چند به حضورش رسیدند.
مرحوم آقاى کاشانى به او گفت: چطور شده است که فقط یک طلبه ما درست استخراج کرده است؟ آن استاد ریاضى در جوابش این شعر سعدى را خوانده بود:
   گاه باشد که کودک نادان‏         بغلط بر هدف زند تیرى‏
من به تفصیل مشخّصات هلال مذکور را مطابق آفاق یاد شده از دو زیج نام برده با خطاب محترمانه و مؤدّبانه به آن استاد ریاضى به مدیر آن روز اطلاعات داده ‏ام، و لکن از قبول آن خوددارى کرد. و بالأخره قسمتى از آن را روزنامه وظیفه آن روز که هنوز شهرت چشمگیرى کسب نکرده بود به چاپ رسانده بود. شگفت این‏که در ماه مبارک سنه بعد آن من متفرد در سلخ بودم و دیگران متفق که سلخ دارد، و صحّت محاسبه ما به وقوع پیوست که در هیچ ‏جاى ایران ادّعاى رؤیت هلال در غروب 29 رمضان نشد و دو سه واقعه دیگر نیز مشابه همین وقایع پیش آمده است‏.
۱۰ نظر ۹۴/۰۴/۲۵
۱۴۵۱ بازديد

فیلم، عنایت ویژه امام رضا به علامه حسن زاده آملی

واقعه ای بسیار زیبا از ملاقات علامه حسن زاده با امام رضا علیه السلام در رویای سحری و القاء حقیقت علم به ایشان:

ضامن

مشاهده فیلم با کیفیت HD

دانلود فیلم (4مگابایت)

به نقل از خود ایشان از کتاب هزار و یک کلمه، جلد1، صفحه 342:

"در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیادت جمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء - نائل شدم .
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است ، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم .
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم ، سلطان دین رضا - روحى لتربه الفداء، و خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیک بیا!
نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که : بنوش ، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر درس هزار در دیگرى به دوى من گشوده شد.
پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم که :
دوش  وقـت  سحـــر  از  غصه  نجــــاتم  دادند                          وندر  آن  ظلمـــت  شـــب  آب  حیــــاتم  دادند
چه  مبارک  سحرى  بود  و  چه  فرخنده  شبى                       آن  شب  قـــــدر  که  این  تازه  بـــــراتم  دادند

۳ نظر ۹۴/۰۴/۱۹
۱۷۱۰ بازديد

دانلود نرم افزار آندروید پندهای حکیمانه علامه حسن زاده آملی

کتاب"پندهای حکیمانه" بیش از 400 نکته مختلف را از کتب و بیانات حضرت علامه حسن زاده آملی جمع آوری و گلچین کرده است. نرم افزار این کتاب شریف، با گرافیکی زیبا توسط شرکت سفیر بیان طراحی شده است و بیش از 5000 بار در سایت کافه بازار دانلود شده است. میتوانید این نرم افزار را از لینک زیر دانلود کنید:

۳ نظر ۹۴/۰۴/۱۲
۳۱۲۹ بازديد

شعری زیبا از علامه حسن زاده آملی درباره نماز

شعری از حضرت علامه حسن زاده آملی در پیرامون نماز:

اشتری را دید موشی بی خرد

میل آن کرده که در لانه اش برد

در دهن بگرفت خود افسار آن

هم شتر بودی پی موشک روان

تا رسیده در دم سوراخ موش

با زبان حال گفت آن تیزهوش

موشکا این خانه نبود در خورم

کی توانم اندر این خانه روم

کی شتر در خانه ات گنجد بگوی

بهر این خانه دگر کس را بجوی

یا که دیگر خانه بگزین این زمن

کان همی باشد سزاوار چو من

ای برادر یا نمازی می گذار

کو بود اندر خور پروردگار

یا که معبود دگر پیدا نما

کاو سزاوار نمازت باشدا

۲ نظر ۹۴/۰۴/۱۰
۱۶۸۴ بازديد

غزلی از علامه حسن زاده آملی تقدیم به حافظ شیرازی

حضرت علامه حسن زاده آملی:
در 31 خرداد 1346 ه.ش به جناب خواجه حافظ رضوان الله علیه که در واقعه ای روحانی نورانی دستورهایی به این کمترین ارائه فرموده است، تقدیم داشته ام:
خوش نکته فرمودی به من آقا به چشم آقا به چشم
هم راه بنمودی به من آقا به چشم آقا به چشم

گفتی که از خمخانه عشّاق می باید همی
شویی دل و دست و دهن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی که باید باشدت در کنج عزلت جای تو
دور از شما و ما و من آقا به چشم آقا به چشم

گفتی سحرها بایدت از ذکر یا ربّ یا ربت
زنده بداری جان و تن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی که باید دائما اندر حضور یار بود
اعراض کرد از اهرمن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی که باید دائما چون مور اندر کار بود
تا مور گردد کرگدن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی که اندر خار و خس باید بیابی آنچه را
یابی ز سرو و یاسمن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی که قرآن سفره ی پر نعمت یزدان بود
نی گفته های برهَمَن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی چراغ راه تو باشد علی و آل او
نی بوالحسین و بوالحسن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی مگو دورم که این یار است با تو هر دمی
هم همدم و هم هم سخن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی جز او معبود نه بلکه جز او موجود نه
اسمی است از دشت و دمن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی بلی گو و نعم، کاین شرط راه سالک است
دوری گزین از لا و لن آقا به چشم آقا به چشم

گفتی که با صدق و صفا از جان و دل گویی خدا
یابی مرادت ای حسن آقا به چشم آقا به چشم

۲ نظر ۹۴/۰۴/۰۵
۱۹۹۹ بازديد